مبادرت

/mobAderat/

    making haste
    embarking
    setting
    [rare.] making haste
    essay

فارسی به انگلیسی

مبادرت کردن
attack, embark

مترادف ها

venture (اسم)
مخاطره، سرگذشت، جسارت، جرات، ریسک، مبادرت، اقدام بکار مخاطره امیز

پیشنهاد کاربران

مبادرت: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
اَکتیا aktyA ( سغدی )
🇮🇷 همتای پارسی: پیشدستی 🇮🇷
مبادرت کردن: دست بکار شدن
مبادرت به انجام تجارت های کلان سنگ های قیمتی می نمایند.
دست به انجام تجارت های کلان سنگ های قیمتی می زنند.
پرداختن به کاری
پیش دستی کردن
پیشی گرفتن
شتاب کردن
اقدام کردن
اقدام کردن
اقدام به کارى کردن

بپرس