مایه: دارایی؛ مایه دار: دارا ≠ ندار
آنچه پایه اش فارسی است و مایه اش فارسی است لفظ ( لَزم ) و وزنش هم فارسی است.
داناک دهخدا آورده است که زبان فارسی در آغاز دارای پایانش و گردانش بوده است و سپس بزرگان خواسته اند و گردانش و پایانش را از زبان فارسی زدوده اند تا زبان ارج گیرد و مرج پذیرد. پس آنچه امروزه در زبان فارسی دارای وزن و لفظ است از سرشت و منش خود زبان فارسی می باشد. که در روند به ارج و مرج خود بازمانده است. و امروزه که رایانه آمده است و همراه در کار است باید واژگان در خور رشته ها را به درستی به دست داد تاروند روا گردد و آیندگان را برازد.
... [مشاهده متن کامل]
واین بر همهء تک به تک همهء مردم ایران و فارسی زبانان است و اگر تا دویست میلیون گویشوران زبان فارسی هر کدام یک واژه به دست دهند دویست میلیون واژه ء فارسی را
پردازش کرده اند و زبان ارج ومرج و جایگاه خود را خواهد یافت.
مایه در زبان کردی ایلام به معنای مقدار گندم پاک شده در خرمن جا گفته می شود که اماده بارگیری باشد
مایه هم چنین به چاله ای گفته می شود که در تیله بازی تیله را داخل ان می اندازند
منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
مایه=Matter
مایه بنیاد همه چیز است، و ما امروز عربی شده این واژه را بیشتر از خودش به کار می بریم ( ماده ) .
ماده در پارسی همان نر و ماده است، و بن همه چیز مایه می باشد.
هر آن کس که دارد روانش خرد
سرِ مایه ی کارها بنگرد
فردوسی
باعث، سبب
سبب، باعث، مایه خوشحالی:سبب خوشحالی
معنی مایه می شو:مقدار یا اندازه
نشات
برابر پارسی واکسن
سبب ، باعث ، مثال مایه ی افتخار = سبب افتخار ، باعث افتخار
نحل ، ام ، اساس، شالوده، آلت، ابزار، ادات، افزار، اصل، جرثومه، سرچشمه، ماده، دانش، سواد، معلومات، بضاعت، پول، سرمایه، وسیله، باعث، علت، ملاک، هیولی، فحوا، مضمون، اندازه، قدر، مقدار، تخمیرگر، تخمیرکننده، واکسن
مایه
دکتر کزازی در مورد واژه ی مایه می نویسد : ( ( مایه در پهلوی مایگ māyag و مادگ mādag بوده است . ) )
ز آغاز باید که دانی درست،
سر ِ مایه ی گوهران، از نخست؛
که یزدان ز ناچیز چیز آفرید
... [مشاهده متن کامل]
بدان تا توانایی آمد پدید
معنی بیت : برای شناختن آفرینش نخست می باید چهار آخشیجان را بشناسی که پدیده های جهان از پیوند و آمیختگی آنها با یکدیگر پدیدار شده اند . آفریدگار از نیست هستی را پدید آورده است ، تا بدین گونه توانایی خویش را آشکار به دارد.
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 188 )
به زبان قمی یعنی عصبانی
مایه :[ اصطلاح تخته نرد] مهره ای که به صورت یدکی بر روی دومهره خود یا تک باشد و با تاس بعدی آماده ی گرفتن خانه های آزاد باشد.
ماده ( material )
ام
نحل
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)