left remaining left over tired out difference balance excess [adj.] left (over) [n.] difference remainder close cold moldy mustily musty owing residue spent stale tired flat high
فارسی به انگلیسی
مانده شدن
fag, tire
مانده کردن
exhaust, tire
مترادف ها
stale(صفت)
کهنه، مبتذل، مانده، بوی ناگرفته، بیات، پر زور وکهنه
tired(صفت)
خسته، بیزار، سیر، مانده، زده شده، باخستگی
weary(صفت)
خسته، بیزار، خسته کننده، فرومانده، کسل، مانده
residuary(صفت)
رسوبی، باقی مانده، مانده، موصی له، وارث طبقه دوم
forworn(صفت)
خسته، فرسوده، مانده، وامانده
remaining(صفت)
باقی مانده، مانده
fagged(صفت)
مانده
remained(صفت)
مانده
fatigued(صفت)
مانده
worn-out(صفت)
کهنه، فرسوده، مانده، زهوار در رفته، مندرس، خسته و کوفته