زمانی که ما به جای آمر ، واژه زیبای فرمانده رو به کار میگیریم چرا به مامور نمیگیم فرمانبر ؟
در غرب کشور و در زبان های محلی واژه فرمانبر�فرموبر� فراوان به کار برده میشود.
چون مامور یعنی دستور داده شده من واژه فرمانبر رو پیشنهاد میکنم چون درخورترین واژه واسه مامور همینه
مطیع و منقاد، گماشته، معذور
گماشته
به شخصی که به او امر شده مامور گفته می شود.
واژه مأمور کاملا پارسی است چون در عربی می شود الضابط این واژه یعنی مأمور صد درصد پارسی است.
مامور:کاربند
ماموریت : کاربندی
پلیس
ناظر
مباشر. کارگزار. ( ناظم الاطباء ) . آنکه انجام کاری را بر عهده گیرد. وکیل :
باده چندانی که در میخانه می گوید سخن
ناز دستور است و ناظر چشم و ابرو حاجب است.
مخلص کاشی ( از آنندراج ) .
Agent
An FBI Agent
A CIA agent
مامور
این واژه از کارپایه ی " اَمَرَ" در باب ِ مفعول ساخته شده و
برابر نهاد ِ آن در پارسی : فَرموده یا فَرماییده از کارپایه ی فَرمودن یا فَرماییدن یا فَرمایانده از کارپایه ی فَرمایاندن است .
یعنی انجام دهنده
مامور یعنی کسی که کاری را به او می سپارند
پسوند"ور" ، معنی دارنده را داراست مانند جان ور ( جاندار ) سخن ور ( صاحب سخن ) .
بدین گونه باید کفت که فرمان ور معنی صاحب فرمان وفرمان دار را میدهد.
فرناندز
فرمانور
فرمانبردار
فرمانبر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)