مالک یک چیز، به دارنده آن چیز می گویند یا:
مالک=دارنده
proprietor
ذا، ذو، ذی
ذو
به کُردی جنوبی و مرکزی: خاوِنxāwen
دارنده. [ رَ دَ / دِ ] ( نف ) مالک. کسی که چیزی به او تعلق دارد :
که او داد برنیک و بد دستگاه
که دارنده آفتابست و ماه.
فردوسی.
دارای سپهر و اخترانش
دارنده نعش و دخترانش.
نظامی.
|| نگهبان. نگهدارنده :
... [مشاهده متن کامل]
همیدون به بندش همی داشتند
بر او چند دارنده بگماشتند.
اسدی.
|| ( اِخ ) خدای تعالی :
سپهبد بدارنده سوگند خورد
کزین دژ برآرم بخورشید گرد.
فردوسی.
اگر خواهم از زیردستان خراج
ز دارنده بیزارم و تخت و تاج.
فردوسی.
جهانجوی و گردی و یزادن پرست
مداراد دارنده باز از تو دست.
فردوسی.
خداوند
نمونه:
. . . در آن دم که پاسی از شب گذشته، جز سرکارگر و خداوند ( مالک ) آن، کسی در آن نیست.
بجای واژه های ار ریشه عربی �مالک� و �صاحب� می توان از واژه ی پارسی �خداوند�، سود برد.
... [مشاهده متن کامل]
برگرفته از نوشتار �آب پاکی روی دست آخوندِ جفنگ گو� و پی نوشت آن در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2015/04/blog - post_888. html
بالآخره؛ یه روزی خسته میشی ومیفهمی که مالک هیچی نیستی ونبودی ونخواهی شوی!
"مالک یوم الدین"
🇮🇷 واژه ی برنهاده: دارنده 🇮🇷
صاحب تصرف. [ ح ِ ت َ ص َرْ رُ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) مالک و متصرف. || مرشدی که بتواند حالتی را از مرید بگیرد یا به او بدهد : و حالی که به متابعت و سلوک میبود، هر صاحب تصرفی آن را نمیتواند تصرف نمود. . . ( انیس الطالبین ص 219 ) .
موجر . . . .
صاحب. . . مالک. . . . اختیاردار. . . .
مالِک
اَفزون بر واژه ی داشتار و با درنگری به این که مال از بُنیاد واژه ای ایرانی یا ایری است واژه های زیر هم پیش نهاده می شود :
دارَنده : مالِک ( در ریختار فاعِل )
دارِشمَند : دارِش - مَند ( مانند : دانشمند ، روشمند. . . )
... [مشاهده متن کامل]
دارِش = مال ، دارایی و - مَند = زاب دارندگی و داشتاری
مالدار یا مالتار : مال - دار/ تار
دار / تار : پسوند کُنندگی یا دارندگی است مانند :
پرستار ، کفتار ، پاسدار ، شهردار. . .
زمین دار
پیشنهاد بنده واژه زیبای خاوند و خدیو و همچنین داشتار میباشد ک از واژگان بسیار زیبا و البته فراموش شده پارسی سره میباشد و بویژه واژه خاوند
مالک :خداوند
خداوندمغازه: صاحب مغازه ( کلمه خداوندبه معنای صاحب درحال حاضردرزبان بلوچی رذایج است )
این واژه و همه واژه های همخانواده آن ریشه ایرانی دارند چون :
ریشه واژه مال به معنای گنجینه در لغتنامه سکایی - ختنی در لغت malysaka* به معنای خزانه دار سلطنتی royal treasurer ثبت شده است.
*پیرس:
Dictionary of Khotan Saka by Harold Walter Bailey
در پارسی " داشتار " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .
ارباب
ذا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)