مافوق

/mAfowq/

    above
    elder
    superior
    trans-
    major
    senior
    super-
    supra-
    beyond

فارسی به انگلیسی

مافوق انسان
superman

مافوق بشری
superhuman

مافوق بودن
rank

مافوق بودن از نظر رتبه
outrank

مافوق سرعت صوت
supersonic

مافوق طبیعی
extra ordinary, preternatural

مافوق ملیت
supranational, transnational

مترادف ها

superior (اسم)
مافوق، رئیس، متصدی

overlord (اسم)
مافوق، ارباب، خدیو

superordinate (اسم)
مافوق، فرمانفرما، شخص بالاتر

dominant (صفت)
مافوق، برتر، چیره، برجسته، عمده، غالب، مسلط، حکمفرما، نافذ، نمایان، فائق، مشرف

uppermost (صفت)
از اغاز، مافوق، برتر، رو، بالاترین، از بالا، از ابتدا

superior (صفت)
بالاتر، مافوق، برتر، عالی، ارشد، فائق، بالایی

super (صفت)
مافوق، خوب، بسیار خوب، عالی، ممتاز، اعلی، بزرگ اندازه

transcendent (صفت)
مافوق، افضل

upmost (صفت)
مافوق، بالاترین درجه، بالاترین، عالی ترین، زبرین

over (صفت)
مافوق، بیرونی، فوقانی، بالایی، رویی

above (صفت)
بالاتر، مافوق، نام برده، واقع در بالا

above (حرف اضافه)
مافوق، فوق، بالای، فراز، بالای سر

over (حرف اضافه)
روی، مافوق، بالای، بالای سر، بر فراز، ان طرف، در سرتاسر، بسوی دیگر، متجاوز از

beyond (حرف اضافه)
مافوق، خارج از، انسوی

hyper- (پیشوند)
روی، مافوق، بالای، اضافه، بیش از حد، فوق العاده، برفراز، بحد افراط، خارج از حد عادی، ماوراء

supra- (پیشوند)
روی، مافوق، بالا

super- (پیشوند)
مافوق، برتر، فوق، بیشتر، ابر، بالایی، مربوط به بالا، ارجح، واقع در نوک چیزی

پیشنهاد کاربران

فرادست
" فرا ، ابر "
فراسدا = مافوق صوت
فرامشیمن = مافوق بشر
فراسرشتیک = مافوق طبیعی
ارشد، بالادست، رئیس، برتر، بالاتر، بالا، ورا
ارشد، بالادست، رئیس، برتر، بالاتر، بالا، ورا
" فرا ، ابر "
فراسدا = مافوق صوت
فرامشیمن = مافوق بشر
فراسرشتیک = مافوق طبیعی

بپرس