مارک

/mArk/

    mark
    brand
    type
    monetary unit

فارسی به انگلیسی

مارک المان
deutsche mark

مارک انتونی
mark antony

مارک تجارتی
label

مارک تواین
mark twain

مارک دار
marked, notorous

مترادف ها

score (اسم)
حساب، نشان، مارک، امتیاز، نمره، چوب خط، نمره امتحان، حساب امتیازات

mark (اسم)
حد، مرز، نقطه، هدف، نشان، نشانه، درجه، خط، پایه، مارک، داغ، علامت، نمره، علامت مخصوص، خط شروع مسابقه، علامت سلاح، چوب خط، مدل مخصوص

brand (اسم)
جور، نشان، مارک، نوع، انگ، داغ، نیمسوز، جنس، رقم، لکه بدنامی، علامت داغ، اتش پاره

stripe (اسم)
خط، باریکه، مارک، پارچه راه راه، خش، یراق، خط راه راه، درجه نظامی، پاگون

پیشنهاد کاربران

نمانام
نشان تجاری
الانه عیبی نداره که از بعضی از کلمات عربی اسنفاده بکنیم چون الان حریف زبان فارسی فرانسوی، مقولی و انگلیسی هستش
مارک ( Mark ) :[صنعت قند]ترکیبات غیر محلول موجود در ریشه چغندر.
مارک ( Mark ) [اصطلاح کشتی کج]:به طرفداران متعصب و تیفوسی یک سوپراستار مارک آن استار میگویند برای مثال زمانیکه استون کلد در اوج محبوبیت بود تماشاگران زیادی به عشق او به آرنا می آمدند و با گفتن جمله ی معروف وات؟ هیجان خاصی به مسابقه میدادند در اصطلاح مارک گفته میشد.
مارک کوتاه شده ماه رَوَک است و به معنایی روزهای بعد از شب جهاردهم ماه می باشد و ماه تحلیل می رود تا ۱۳ روز که ماه نایدید میشود و روز سیزدهم نیز به همین خاطر نحس شد چو شبش تاریک و ترسناک بود و بعد از روز سیزدهم هلال ماه نمایان میشود و تا شب چهاردهم که ماه کامل شود و به این ۱۴ روز ماه آورک می گویند و الگوهایی از هلال ماه بعوان الگو ، علامت و مارک استفاده میشد
...
[مشاهده متن کامل]

میش و مشیانه
ماری و ماریانا

برند محبوب من
برند، نما نام
داج، داجیدن در پارسی کهن دَگ و دَژ

بپرس