secular corporeal phenomenal physical substantial tangible material materialist median mede [adj.] material [n.] materialist [adj.] median rivulet brook creek materials
سلیم مادی: اگه همراه با جهان یا بدن بیاد معنی خاکی می دهد مانند جهان مادی یعنی جهان خاکی.
سلیم مادی: هنگامی که با بدن همرا باشد خاکی معنی می دهد مانند: بدن مادی یعنی بدن خاکی
خاکی
این سری. [ س َ ] ( ص نسبی ) این جهانی. دنیوی. مقابل آن سری : هر ذلیلی که حق عزیز کند آن عزیزیش این سری منگر. خاقانی. || ظاهری. عرضی. ( فرهنگ فارسی معین ) .
Mater
واژه های مادی و معنوی از پارسی گرفته شده اند مادی از گیتیک و گیتا و گیتایی معنوی از مئینوک و مینو و مینویی برای همین معنا به پارسی میشود مینو
مادی : نهر ، در گویش مردم اصفهان به نهرهای منشعب از زاینده رود ، مادی گفته می شود .
روستای مادی در دهستان جهانگیری *زیلایی *مسجدسلیمان محل سکونت طایفه خلیلی بیگیوند پلنگ ایل منجزی بهداروند *بختیاروند *