مادون انسانsubhumanمادون بودنyieldمادون در رتبه و مقامafterمادون شانbelow, beneathمادون شان خود پنداشتنdisdainمادون صوتinfrasonicمادون قرمزinfrared
sub (اسم)تابع، مادونsubordinate (اسم)تابع، مادون، مرئوس، پایینیpuisne (اسم)مادونsubaltern (اسم)تابع، مادون، زیر دست، افسر جزءsubaltern (صفت)فرعی، مادونsubordinative (صفت)تابع، مادون، تبعیpuisne (صفت)مادون، بعدی، نارساsubordinate (صفت)فرعی، تابع، وابسته، مادون، فرمانبردار، مطیع، مرئوسsubject (صفت)مادون، مطیع، مشمول، در خطر، تحت تسلطsubservient (صفت)پست، تابع، سودمند، مادون، چاپلوس، متملقbehindhand (صفت)کهنه، عقب مانده، بی خبر از رسوم، مادون، دغلsubjacent (صفت)مادون، واقع در زیرbelow (قید)مادون، در زیر، پایین