( مآخذ ) مآخذ. [ م َ خ ِ ] ( ع اِ ) ج ِ مَأخَذ. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) . و رجوع به مأخذ شود. || دامها. ( از اقرب الموارد ) .
- مآخذالطیر ؛ دامها و جز آن که بدان مرغان را صید کنند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . جاهایی که مرغان را گیرند. ( از اقرب الموارد ) .
... [مشاهده متن کامل]
مأخذ. [ م َءْ خ َ ] ( ع اِ ) مکان اخذ. ( ناظم الاطباء ) . جایی که چیزی را از آن گیرند. ( غیاث ) . جای گرفت. ج ، مآخذ. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . || محل صدور چیزی و مصدر و اصل و بنیاد و سرچشمه. ( ناظم الاطباء ) . منبع. مدرک. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . در اصطلاح نگارش اصل و منبعی که از آن برای موضوعی استفاده کنند. ج ، مآخذ. || منهج. ( اقرب الموارد ) . روش. || مکان گردش. ( ناظم الاطباء ) .
منبع. لغت نامه دهخدا
نگره های فارسی🇮🇷 نوین و گیرای برابر واژه 🇸🇦 :
∆ بنه: بنیان گاه. “این نسک بدون بنه ارج نداره. ”
∆ نهاد: “نهادهای یک مقاله نشون دهنده پشتوانه پژوهشه. ”
∆ بن: بنیان گاه. “این نسک، بی بن، ارزش نداره. ”
... [مشاهده متن کامل]
∆ سرچم: سرچشمه. “سرچم های مقاله ات قدیمی هستن. ”
∆ بنگاه: بنیان گاه. “این متن بدون بنگاه اعتبار نداره. ”
∆ وانما: واژه نشانه مآخذ. “وانمای این پاراگراف رو فراموش کردی. ”
∆ راجا: راهنما جایگاه. “چند تا راجا برای این بخش پیدا کردی؟”
به طور کلی همان منبع مورد استفاده می باشد.
منابع
تلفظ این واژه بر من دشوار است : )
مَء خَذ
منبع یا منشأی که چیزی از آن گرفته شده باشد.
منابع
مبدا