لیسیدن


    lick
    licking
    to lick

مترادف ها

lick (فعل)
مغلوب کردن، زبانه کشیدن، تازیانه زدن، لیسیدن، زبان زدن

پیشنهاد کاربران

واژه لیسیدن
معادل ابجد 164
تعداد حروف 6
تلفظ lisidan
ترکیب ( مصدر متعدی ) [پهلوی: lištan] ‹لیشتن، لشتن›
مختصات ( دَ ) ( مص م . )
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
لیسیدن
لیسیدن
از ریشه هندواروپائی لیگ - leygh یا لیسیدن ودر فارسی باستان لیز - liz ودر سانسکریت لدهی ledhi که در لاتین لینگو lingo که در انگلیسی بصورت لیک lick یا لیسیدن و لیکن lichen یا خزه گلستک مبدل شده. واژه لیسیدن هیچگوه رابطه ای با لسان در عربی و واژه لیز در فارسی ندارد
گوس. خوردن
واژه ی لِسان که پارسی است و در لغتنامه ی پارسی میانه هم آمده است و به نادرست آنرا اربی پنداشته اند، کارواژه ی ( فعل ) آنرا لیسیدن است که بکار برده میشود.

بپرس