لیسک

/lisak/

    snail

مترادف ها

snail (اسم)
حلزون، نرم تن صدف دار، لیسک، انسان یا حیوان تنبل و کندرو

پیشنهاد کاربران

لیسک lisk در بعضی از روستاهای خراسان جنوبی به معنای لخت عریان است
شبیه قاشق ولی کمی بزرگتر، برای خامه کشی کیک کاربرد داره، خامه ای توی ظرف رو به خوبی از ته ظرف جمع میکنه و روی کیک میزارید. .
لیسَک: یک نوع قاشق یا وسیله ای برای آشپزی است که از آن هنگام پخت و پز و سرخ کردن مواد غذایی استفاده می شود.
در شمال کشور به خصوص استان گیلان، واژه �لیسک� ( Lisk ) به معنای شخص مسخره و لوده است.
لَیسَکَ = لیسَ لکَ من ألأمر شئ = لیسَ لکَ هذا أالأمر.
لیش = لِأیّ شئ هذا؟
اختصار جمله وبه یک کلمه تبدیل میشه از امکانات زبان عربیاز ازل بود وهست وشبیه این موارد اختصاری در زبان مصری باستانی هم مشهوده ودر مصطلحات علمی امروز به کار میبرند
...
[مشاهده متن کامل]

واین امکان میده به زبان برای تشکیل بی نهایت کلمات جدید.
مثال
S. M. A. R. T = Self - Monitoring Analysis and Reporting Technology
اما smart در اصل معنی هوشمند میده.

برابر پارسی حلزون
لیسک با کسره «س» در زبان مازنی به حلزون بدون لاک گفته می شود که وقتی خود را بر سطحی می کشد، آبگونه لزجی از خود بر جا می گذارد.
لیسک ( س َ ) در گویش خراسانی، به آب نبات چوبی، گفته می شود.

بپرس