لچ


    bare
    face
    naked
    visage

پیشنهاد کاربران

لَچ [اسم]
پارچه ای چهارگوش، معمولاً کوچک و قابل تا شدن، که برای مصارف گوناگون از جمله روسری، دستمال سر یا پوشاک استفاده می شود.
توضیح: لَچ شکل اصلی واژه است و با تا شدن به صورت لچک درمی آید؛ لچک به پارچه یا روسری کوچکی گفته می شود که از لچ ( پارچه چهارگوش ) به صورت مثلثی یا فرم های دیگر تا شده باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

کاربرد: در پوشاک سنتی و روزمره برای اشاره به پارچه ای چهارگوش و قابل انعطاف که قابلیت تغییر شکل و تا شدن دارد.

لچ=lech
درزبان لکی به معنای لب و لوچه میباشد .
"لِچ" به معنی کاملا خیس و چسبنده
گویش مردم شاهرود.
لِچِ آب،
بارشِ باران بقدری شدید بود که شدم لِچِ آب.
لَچ lach در زبان طبری یا مازنی به معنای کثیف هستش.
وقتی میگیم لَچِر یعنی : شخصی که آدم کثیفی هستش.
چهره، رخ
در سیستان و بلوچستان : لِچّ : چسبناک ، تر و چسبنده ، لچنده و لچیدن یعنی چسبیدن .
لچ به معنی لب بالا میباشد . لو ولچ یعنی جمع لبها بالا و پایین . دو یعنی دهن . زیم منه دونش لو لچش باد کرد . زدم توی دهنش لب بالا پاینش باد کرد
لچ در زبان جنوب استان فارس مخصوصا در شهر لارستان به معنی مارمولک هست
( لهجه اراکی ) لُچّ یعنی لب و دهن
مثلا قدیمی ترا میگن "چرا لُچاتُ ( لُچّات رو ) اونجوری میکنی؟"
ما وقتی اخم میکردیم و حالت قهر میگرفتیم مادربزرگ و پدربزرگا به ما این جمله رو میگفتن که یعنی چرا دهنتو اون شکلی میکنی و اخم میکنی؟