لچ=lech
درزبان لکی به معنای لب و لوچه میباشد .
درزبان لکی به معنای لب و لوچه میباشد .
"لِچ" به معنی کاملا خیس و چسبنده
گویش مردم شاهرود.
لِچِ آب،
بارشِ باران بقدری شدید بود که شدم لِچِ آب.
گویش مردم شاهرود.
لِچِ آب،
بارشِ باران بقدری شدید بود که شدم لِچِ آب.
لَچ lach در زبان طبری یا مازنی به معنای کثیف هستش.
وقتی میگیم لَچِر یعنی : شخصی که آدم کثیفی هستش.
وقتی میگیم لَچِر یعنی : شخصی که آدم کثیفی هستش.
چهره، رخ
در سیستان و بلوچستان : لِچّ : چسبناک ، تر و چسبنده ، لچنده و لچیدن یعنی چسبیدن .
لچ به معنی لب بالا میباشد . لو ولچ یعنی جمع لبها بالا و پایین . دو یعنی دهن . زیم منه دونش لو لچش باد کرد . زدم توی دهنش لب بالا پاینش باد کرد
لچ در زبان جنوب استان فارس مخصوصا در شهر لارستان به معنی مارمولک هست
( لهجه اراکی ) لُچّ یعنی لب و دهن
مثلا قدیمی ترا میگن "چرا لُچاتُ ( لُچّات رو ) اونجوری میکنی؟"
ما وقتی اخم میکردیم و حالت قهر میگرفتیم مادربزرگ و پدربزرگا به ما این جمله رو میگفتن که یعنی چرا دهنتو اون شکلی میکنی و اخم میکنی؟
مثلا قدیمی ترا میگن "چرا لُچاتُ ( لُچّات رو ) اونجوری میکنی؟"
ما وقتی اخم میکردیم و حالت قهر میگرفتیم مادربزرگ و پدربزرگا به ما این جمله رو میگفتن که یعنی چرا دهنتو اون شکلی میکنی و اخم میکنی؟