لوکوموتیو قطارکِش ( غتارکِش ) کِشَنده، کِشگر ، کِشَن ، کِشران ، کِشبَر ، کِشرو لوکَنده ( شتر جلوی کاروان را لوک می گفتند. جُنبو ( از جُنباندن ) مایَنده ، مادار ، مودار ( از مودن و مادن به مینه اندازه گرفتن و به پیمیده ( فهمیده یا مفهوم ) حرکت کردن و هرکیدن یا ارکیدن )