رضا گلین شریف دینی
لوک ( look ) : در گویش مازندرانی به معنی جاهای دنج و تاریک است، مثل سوراخ تنه درختان و یا حفره های روی زمین که توسط حیوانات کنده شده و از آنها به عنوان لانه استفاده می شود.
لوک ( look ) : در گویش مازندرانی به معنی جاهای دنج و تاریک است، مثل سوراخ تنه درختان و یا حفره های روی زمین که توسط حیوانات کنده شده و از آنها به عنوان لانه استفاده می شود.
به شتر نر لوک میگویند و به شتر ماده ارونه
مثال کسی که برای زد و خورد بی باک می آید میگویند فلانی مانند لوک مست می آمد چون هنگام جفت گیری جنگ دوتا لوک مست تماشایی است و درست مانند انسان در کشتی فن به همدیگر میزنند ولی تا لوک ضعیف کوتاه بیاید به مبارزه خاتمه میدهند
مثال کسی که برای زد و خورد بی باک می آید میگویند فلانی مانند لوک مست می آمد چون هنگام جفت گیری جنگ دوتا لوک مست تماشایی است و درست مانند انسان در کشتی فن به همدیگر میزنند ولی تا لوک ضعیف کوتاه بیاید به مبارزه خاتمه میدهند
در شمال فارس، لک ( با ضمه ) به معنی برجسته و قلمبه و تپه مانند است.
در زبان کردی اورامی
لوک = کسی که از شدت ناراحتی در حالت نشسته دو زانو خود را بغل کرده و در فکر عمیق فرو رفته است به طوری که از پیرامون خود غافل است
لوک = کسی که از شدت ناراحتی در حالت نشسته دو زانو خود را بغل کرده و در فکر عمیق فرو رفته است به طوری که از پیرامون خود غافل است
لوک/ Luk : شتر نر
مانند: می بدیشان کویر، هوای آن پیر لوک سفید را داشته باش .
کلیدر
محمود دولت آبادی
لوک/Luk : شتر بزرگ تر
واژه نامه ی گویش تون ( فردوس *
محمد جعفر یاحقی
مانند: می بدیشان کویر، هوای آن پیر لوک سفید را داشته باش .
کلیدر
محمود دولت آبادی
لوک/Luk : شتر بزرگ تر
واژه نامه ی گویش تون ( فردوس *
محمد جعفر یاحقی
به شترنر درزبان بلوچی لوک میگویند
بزرگ
لُوک : [ اصطلاح چوپانی ] گوسفندی که رنگ بدنش سیاه و سفید یا دو رنگ باشد.
لوک:شترنربارکش دربلوچی
به کوه یا قله کوتاه درمنطقه بافق یزد لوک گفته میشه