لولی


    gipsy
    harlot
    tubal

مترادف ها

tipsiness (اسم)
مستی، لولی، سرخوشی

gipsy (صفت)
کولی، لولی

پیشنهاد کاربران

ای لولیان ای لولیان یک لولیی دیوانه شد / تشتش فتاد از بام ما نک سوی مجنون خانه شد
می گشت گرد حوض او چون تشنگان در جست و جو / چون خشک نانه ناگهان در حوض ما ترنانه شد
( خشک نانه=نان خشک، نان خالی ) ( ترنانه=نان خورش )
...
[مشاهده متن کامل]

ای مرد دانشمند، تو، دو گوش از این بَربَند تو / مشنو تو این افسون که او ز افسون ما افسانه شد
زین حلقه نجهد گوش ها، کو عقل بُرد از هوش ها / تا سر نهد بر آسیا چون دانه در پیمانه شد
بازی مبین بازی مبین این جا تو جانبازی گُزین / سرها ز عشق جعد او بس سرنگون چون شانه شد
غره مشو با عقل خود بس اوستاد معتمد / کاَستون عالم بود او نالانتر از حنانه شد
من که ز جان بُبریده ام چون گل قبا بِدریده ام / زان رو شدم که عقل من با جان من بیگانه شد
این قطره های هوش ها مغلوب بحر هوش شد / ذرات این جان ریزه ها مستهلک جانانه شد
خامش کنم فرمان کنم وین شمع را پنهان کنم / شمعی که اندر نور او خورشید و مه پروانه شد
دیوان شمس

سرحال/سرمست
به زن هرجایی هم،
لولی میگن
شلوارتو بپوش یعنی لولی بازی از خودت در نیار
لولی:کولی ها در کرمان با لفظ لولی شهرت دارند و اغلب در اطراف شهرهای بم، رفسنجان، شهر بابک، ماهان، جیرفت، کهنوج، بردسیر، زرند، جوپار، راور، رودبار، نرماشیر و پاریز زندگی می کرده اند و حالا به شهر کرمان آمده و در حاشیه آن ساکن شده اند. فیروز آباد، مهدیه و مدیریت محله هایی هستند که کولی ها در آنها سکونت دارند. کولی ها قبلاً به داخل شهر نمی آمدند و در چادرهائی در اطراف شهر اتراق می کردند.
...
[مشاهده متن کامل]

لولی های شهرکرمان تابستان ها در زمینی خالی نزدیک رادیو تلویزیون فعلی خیابان شهاب اقامت می کردند. آنگونه که در کتاب دکتر پورحسینی آمده است " یورت و گرت /yort/: محل توقف کولیها, محل استراحت احشام, محل قبیله و غیره. یورت یا گرت کولیها, محلی بود نزدیک مشتاقیه قسمت شمالی فلکه مشتاقیه که بعد ها به حسینیه تبدیل شد. در سابق کولیها در آنجا چادر می زدند. " ( ص 465 ) . کولی های کرمان از مدتها قبل در اطراف شهر کرمان ساکن شده و دست از سفرهای طولانی خود برداشته اند، از همین رو هویت خود را بتدریج از دست داده اند، زیرا گردش در ساختار هویتی او تأثیر فراوان داشت.
کولیان کرمان به هفت طایفه بزرگ تقسیم می شوند که کولی های شاه کرمی جیرفت از همه قدرتمندتر هستند. روزگاری هر طایفه برای خود کدخدائی داشت، اما کدخدای هفت طایفه از میان طایفه قنبری بود. طایفه های دیگر عبارتند از: طایفه زینعلی، گُرگندی، زرگر، آهنگر، گوباز
یکی از کارهای اصلی زنان کولی حجامت کردن و بادکش انداختن بیماران است. گاهی اوقات برای تزئین خالکوبی می کنند، اما از خالکوبی برای درمان هم استفاده می برند.
کار اصلی کولی ها آهنگری، سفیدگری، نجاری، خرّاطی و غربیل بندی است. کولی های کرمان غیر از ساختن ابزاری چون دوک، میل ورزشی، چوب وحقه وافور، چماق و امثال آنها به ساختن دهل هم می پردازند. گویش کولی های کرمان، نوعی گویش ساختگی است که فقط خود آنها معنی آن را درک می کنند و حالت رمزگونه دارد، از همین رو آنها ادبیات شفاهی ندارند. اما کولی ها خواندن و نواختن را دوست دارند و ترانه های عامیانه، نواها و نغمه ها را خوب به خاطر می سپارند و حافظه آنها بسیار قوی است.
کولیان کرمان در خواندن �غریبی� بیشتر به ترانه هایی علاقه دارند که خوش آواترند و کلمه غربت خیلی کم در این ترانه ها شنیده می شود. کولی های کرمان در مراسم عروسی، انواع ترانه ها، از واسونک های شیرازی تا آوازهای بلوچی را بسیار زیبا و خلاقانه می خوانند.

لولی نام یکی از طوایف کولی ( Gypsy ) در ایران، از مردمان رومان ساکن ایران
فردی از هم گستیخته و نا مرتب
لولی: کولی
( ( گاه ناهید، لولی ِ رعنا
کُنَدَت بادْ سار و باده گُسار ) )
دکتر شفیعی کدکنی در مورد این واژه می نویسد: ( ( در اصل به معنی افراد طوایف چادر نشین و کوچ کننده که در سراسر جهان پراکنده اند gypsy ولی در ادب فارسی همواره با مفهومی از زیبایی همراه با عدم عفاف و پرهیز، تصویر شده است. ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائی، دکتر شفیعی کدکنی، زمستان ۱۳۸۳، ص۳۶۳. )

در کرمان به کولی های دوره گرد لولی گویند و واژه لولی مثالهای فراوانی در محاوره مردم آن دیار بوجود آورده است ، مانند: لولی بازی درمیارد ( خیلی شلوغ میکند ) ، محله لولیا ( شلوغ و درهم وبرهم بی صاحب ) ، عجب
...
[مشاهده متن کامل]
لولیه ( بی شرم و حیا وبی ادب ) ، خونه لولی ها ( کثیف و بی نظم وانضباط ) ، ساخت لولی ها ( بدرد نخور و بی دوام ) ، مثل لولی ها ( بیشتر قیافه ها رو میگن که خیلی با دیگران متفاوت باشد و از نظر دیگران هم زشت مثلا شقیقه های چکمه ایی خیلی غلیظ یا پوشیدن لباسهای خیلی ناجور )

کولی، بیخانمان
لولی همراه با �ی� هماوندی ( نسبت ) گرفته شده از واژه ی هندی ـ ایرانیِ �لول� از آرش های زشت و زیبای گوناگونی از آن میان، مَست و مَلنگ، سرخوش، شوخ چشم، بی آزرم، روسپی برخوردار است؛ ولی در بنیاد خود، بیشتر به آرشِ کولی ( لوری ) و بی خانمان است. کارواژه ی �لولیدن� به آرشِ �چون کِرم در جای خود جنببدن� از همین واژه گرفته شده است. واژه ی �لول� ( lol ) به آرشِ �سرخوشی� در یکی از شاخه ی بنیادین زبان های اروپایی و شاید بنیادی ترین از میان پنج شاخه ی بنیادی زبان های اروپایی: �ژِرمنی�، کم و بیش همگی ریشه گرفته از زبان مرده ی �سانسکریت� و همریشه با هر دو شاخه ی بنیادی زبان های �ایران خاوری� و �ایران باختری� نیز به همان آرش و بگمان بسیار اشاره به سرخوشی کولیوار دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

از برابرهای یاد شده در بالا، �بیشرمی� و �بی حیایی� و �بی آزرمی� را پیامد چیرگی کیش اسلام و آیین های آندر فرهنگ توده ی مردم و گونه ای کژدیسگی در آرش های گوناگون واژه ی �لولی� می دانم.

آنقدر عاقل است که ساز دیوانگی می کند؛
اراده ی او بر بی اراده بودن است؛
معتقد است به گذرا بودن دنیا و بیهوده گی آن؛لولی دلیلی برای هشیاری نمی داند و عمر را کوتاه تر از آن میشمارد که به غم و غصه بگذراند

لولی در فرهنگ ادبیات به معنای زیبا رو است
مستِ مست؛ پاتیل؛ لولِ لول
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس