anchor, dock, moor, to cast anchor, to come to anchor, to halt
لنگر انداختن در بندر
harbor
لنگر برداشتن
weigh
لنگر بزرگ
sheet anchor
لنگر بند
capstan
لنگر چند شاخه
grapnel
لنگر دادن
to overbalance
لنگر دار
preponderant, weighty, having an anchor
لنگر دوک
whorl
لنگر ماسوره
whorl
لنگر کردن
anchor
لنگر کشیدن
weigh, to weigh anchor
مترادف ها
anchor(اسم)
لنگر، لنگر کشتی
grapnel(اسم)
لنگر، قلاب، چنگ، چنگک، چنگک یا قلاب کشتی، قلاب چند شاخه ای
make-fast(اسم)
لنگر
پیشنهاد کاربران
منبع. عکس فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی دکتر محمد حسن دوست ببینیم در زبان سانسکریت آیا زبان های دیگر هستند لینک پایین قرار می دهم زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود. ... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴ • تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴ • حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است ) • فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵ • غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶ • فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی تنهایی جای که گفته واژه لنگر یونانی هست فرهنگ معین هست چیزی که پایین نوشتم لعنت نامه دهخدا اشتباه است واژه ی لنگر از ریشه ی واژه ی لنگ فارسی هست
واژه لنگر معادل ابجد 300 تعداد حروف 4 تلفظ langar نقش دستوری اسم ترکیب ( اسم ) [مٲخوذ از یونانی] مختصات ( لَ گَ ) [ یو. ] ( اِ. ) آواشناسی langar الگوی تکیه WS شمارگان هجا 2 منبع لغت نامه دهخدا واژه نامه آزاد
در زبان فارسی "لنگر" معنی های بسیار دارد 1 - الوار : چوب بزرگی و سخت و درازی که در ساختمان های قدیمی، در اتاق هایی که بزرگ بودند و یا در ساختمان ها عمومی همانند معبد و مسجد و آتشگاه هابرای نگه داشتن دیگر الوارهای سقف از دیواری به دیواری در بام انداخته می شود ... [مشاهده متن کامل]
2 - چوب یافلزی که کشتیرانان به دریا می افکنند تا کشتی با جریان آب حرکت نکند نقش ترمز و ترمز دستی در ماشین را بازی می کند 3 - لنگر در نقش صفت نیز برای انسان به کار برده می شود به معنی : سر : رئیس، بزرگ، عامل اصلی ستون اصلی "
لنگر : لنج یا لنگه به معنای کشتی کوچک بوده و لنگر نیز تحریف لنگ گیر ( به معنای گیرنده و نگهدارنده کشتی )
وسیله ای برای کوبیدن به در که به شکل لنگر کشتی است. در قدیم کوبیدن به لنگر برای غیر از محارم و شاید گاهی هم برای محارم می بود. به غلط عده ای از صاحبان عقیده لنگر را برای مردان میدانند. در مقابل لنگر حلقه است که برای محارم می باشد و شکل حلقه رادارد. ... [مشاهده متن کامل]
اکثر مساجد اصفهان فقط دارای دو حلقه هستند زیرا در نزد خدا همه محرم میباشند. در فکر تو بودم که یکی حلقه به در زد. کیه کیه در میزنه من دلم میلزه در با لنگر میزنه من دلم میلزه. عدهای از فرویدیست ها حلقه و لنگر را به آلات تناسلی زن و مرد تشبیه کرده اند که دیدی است بسیار سطحی به جامعه ایران. این گونه دید با فکر و ابزاری محدود اقدام به حلاجی جامعه پیچیده ایران میکند که ما نتیجه آن را در نتایج آنها میبینیم.