لمباندن


    to swallow without chewing
    to suck like an old man without teeth
    devour
    gobble
    stuff
    swallow

پیشنهاد کاربران

لُمْباندن:با شتاب لقمه های بزرگ را بلعیدن. با عجله فرودادنلقمه های بزرگ ونرم ونیم جویده. .
نمونه:نواله اش را لمباند. ( کلیدر ج۶ص۱۶۲۶ )
محمد جعفر نقوی
شاید این واژه برگرفته از صدای هنگام خوردن چیزی که زیر دندان خرد نمی گردد ( نرم مانند تکه نان یا. . . ) بوده باشد.
لُمب / لُنب اندن ( وند ستاک ساز ) >> لمباندن/لنباندن ( لُمبوندن )
لمباندن
gobble up
در مهاباد اصفهان یعنی با اشتها و بسیار خوردن

بپرس