لله، مربی، معلم سرخانه، اموختار، ناظر درس دانشجویان
dry-nurse(اسم)
لله، دایه، پرستاری که به بچه شیر ندهد
tutorial(صفت)
لله، اموختار
پیشنهاد کاربران
دایه
لَلِه به ماناک مرد پرستار کودک.
اگر للّه براستی به معنای مربیِ مرد باشد آنگاه آیه قرآنی اِنا للّه به معنای زیر خواهد بود : ما از مربی مرد می باشیم و بخش دوم آیه یعنی انا الیه راجعون به معنای : رجعت یا بازگشت ما به سوی مربی یا آموزگار مرد خواهد بود. یعنی آقا یا سرور و یا پدر آسمانی مسیحیان. در صورتیکه الله در قرآن دارای جنسیت مذکر و موئنث مثل له له و دده نمی باشد. برای رفع این تناقض باید گفت که انا للّه مخفف انا الله می باشد. از همه مهمتر اینکه عبارت ؛ ما از هو یا الله یا خدا هستیم به این معنا نمی باشد که ما مثل آدم و حوا بمثابه تافته هایی جدا بافته از کل از بیرون وارد این دنیا شده بوده باشیم پس از طرد و رانده شدن آنان از باغ بهشت و آسمان و پیشگاه بیکران خداوند متعال و تبعید شان به روی کره زمین و رجعت و بازگشت آنان و ما به عنوان ادامه نسل آنان از طریق قبض یا جدایی روح بطور دائم از کالبد به اصطلاح مادی بهنگام فرا رسیدن لحظه مرگ و صعود و معراج آن در قالبی مثالی به عالم میانی تحت عنوان برزخ و الا آخر باشد. داستان آدم و حوا به این علت و دلیل ساده و بدیهی یک افسانه می باشد که پیشگاه خداوند متعال بیکران و بینهایت است و هیچ چیزی نمی تواند در خارج یا بیرون از کرانه های آن وجود داشته باشد یا به بیرون از آن طرد و رانده و تبعید شود . خداوند متعال علارغم دارا بودن علم و قدرت بیکران هیچگاه نمی تواند یک موجود را به بیرون از کرانه های هستی و وجود خود طرد و تبعید نماید، زیرا هستی و وجود وی فاقد حد و مرز و ساحل و کرانه می باشد، اما هرگاه که بخواهد می تواند هر موجودی را که بخواهد منجمله اهریمن یا ابلیس و یا شیطان آئینی و دینی را طوری نیست نماید که در پیشگاه بیکران خویش اثری از آن باقی نماند. ادیان توحیدی ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام دارای دو داستان بنیادی و مشترک می باشند که بطور مساوی هم سروده نشده اند؛ یکی آفرینش شش روزه جهان و دیگری بابا و ننه حوا، از آنجاییکه این دو داستان دو افسانه تخیلی و توهمی بیش نبوده و نمی باشند، لذا می توان بطور منطقی و معقول باضافه ندای دل و باطن گفت که بنیانگذاران و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع این سه دین هیچگونه تصور روشنی از مبداء و آفرینش اولیه یا بنیادین و یا آغازین همین واقعیت و طبیعت و کیهان یا جهان در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی با کمیت و کیفیت بهشت برین، نداشته اند و محتوای آن دو افسانه را از طرف خداوند متعال و در قالب وحی و از طریق گوش سر در یافت نکرده اند. از طرفی دیگر براساس محتوای کتب به اصطلاح وحیانی - آسمانی این سه دین بخوبی مطلع و آگاه هستیم که وعده آنان به سیر و سلوک انسان بسوی کمال و مراجعت و بازگشت به درگاه یَهوَه و پدر آسمانی و الله به دو زندگی جاودانه ختم می شود یکی بهشتی برای موسا و ایسا و محمّد و پیروان آنان بهمراه پاداش های فراوان و دیگری جهنمی برای دیگران و دگر باوران و دگر اندیشان یا بطور کلی برای بقیه انسان ها بهمراه عذاب های شدید. ... [مشاهده متن کامل]
لذا درد دل و سر پیروان این سه دین در سطوح بالای رهبریت و پیشوائی و مرجعیت تقلید نه شناخت حقیقت است و نه انسان و واقعیت و طبیعت و کیهان و نه خداوند و نه اخلاق و نه عدالت و نه آزادی و نه هیچ چیز دیگری غیر حفظ و نگهداری دین و دفاع های سرسختانه و جانبازانه از یوغ شریعت آن بر دوش و گردن و گرده پیروان چشم و گوش بسته ( حدود ۹۵ در صد ) در جهت زنده نگاه داشتن نام و نشان و اثر موسا ( موسی ) و ایسا ( عیسی ) و محمّد در ذهن و زبان و خط انسان بخصوص پیروان و در حافظه یا خاطره تاریخ تا به آخرت و قیامت. پس چگونه میتوان این سه دین را الهی نامید و بنیانگذاران آنها را انبیاء و اولیاء الهی ؟ خود من در این زمینه و در پاسخ گویی به این سوال به این باور و بینش فردی دست یافته ام که خداوند متعال ( البته خدای حقیقی و واقعی و مطلق و بیکران از دیدگاه علمی و نه خدای آئینی و دینی و بیخدایی آتئیستی و کمونیستی که فقط یک لفظ یا واژه و یا کلمه در زبان و ادبیات و یک مقوله یا مفهوم و ایده انتزاعی در فهم و عقل محدود و ناقص انسان از باستان تاکنون بیش نبوده و نمی باشد ) در طول تاریخ پیدایش انسان روی کره زمین تاکنون هیچ انسان هایی را در بین اقوام یهود و عرب و عجم و هیچ قوم دیگری تحت عناوین سوشیان و منجی و ناجی و نبی و پسر و رسول و ولی و والی و هر گونه عنوان دیگری برای تربیت و هدایت معنوی بشر انتخاب و اعزام و ارسال ننموده و در گوش سر هیچ انسانی یک جمله یا جملاتی را تحت عنوان آیه و آیات نجوا و زمزمه نکرده است چه بطور مستقیم و بدون واسطه و چه غیر مستقیم یا باواسطه و شریعت راستین و حقیقی و واقعی خداوند متعال هرگز آئین و دین و مذهب و ایدئولوژی و فرقه و حلقه نبوده و نمی باشد بلکه علم و در راس آن علوم طبیعی و تجربی و ریاضیات هم محض و هم کاربردی بهمراه فن آوری های مفید صنعتی و خلاقیت های مدرن هنری. همچنین آئین یکتا پرستی از طرف خداوند متعال و به امر وی و از آسمان در جهت رقابت و مقابله و مبارزه با آئین های بت پرستی نازل نشده و بر وجود و هستی انسان تحمیل نگردیده است بلکه بر خاسته از دل و زمینه های غنی و حاصلخیز آئین های بت پرستی بوده و فرزند راستین و وارث بر حق و ادامه دهنده راه و کمال نهائی جمیع آنها می باشد. من از این راه برای فرد خودم بر کلام ها و پیام ها و وعده و وعید ها و فرامین و اوامر نهی از منکر و امر به معروف بنیانگذاران آئین ها و ادیان و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع آئینی و دینی از یک طرف و بنیانگذاران آتئیزم و کمونیزم از طرف دیگر نقطه ختم و پایان گذاشته ام تا دیگر نتوانند مثل علف های هرز روی خط و راه من بسوی آینده رشد و نمّو نمایند و احساسات و اندیشه ها و افکار و خیالات خودم و آیندگانم را بیشتر از این مسموم نمایند. زیرا به این حقیقت ژرف دست یافته ام که عشق و زندگی اهدایی من از طرف خداوند متعال چگونه جاودانه می باشند. خداوند متعال در سامان یا نظام احسن و اشرف مبدئی - ازلی - ابدی مرا تنها نیافریده بلکه به شکل یک خانواده ده عضوی خودی و بنیادی مشتمل بر پنج مرد و پنج زن و بطور همزمان و هم سن و در یک سن معتدل ملکوتی یا آسمانی و هرکدام را در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی و هنرمندی و دانایی و توانایی و در قدم اول با هدف زوجیت ده عضو خانوادگی با خود و تجربه عشق خویشتن به پنج روش مختلف در قالب پنج زوج بنیادی و خودی هم به روش غیر همجنس یا هترو و هم به روش همجنس یا همو و در سرای ملکوتی خاص و ویژه خویش به شکل پنتاگون یا پنج وجهی. آن آفرینش اولیه یا بنیادین و یا آغازین شامل حال هر فرد انسانی بوده است منجمله انسان های معروف تاریخ از قبیل نوآه ( نوح ) ؛ آبراهام ( ابراهیم ) ؛ موسا ( موسی ) ؛ بودا ( بود ده ) ؛ زرتشت ( سر ده ست ) ؛ ایسا ( عیسی ) و محمّد . شناخت کامل خود و خداوند فقط از طریق شناخت کامل ظاهر و باطن همین واقعیت و طبیعت و کیهان و بخصوص طبع یا طبیعت انسانی به راه و روش علمی امکان پذیر و میسّر می باشد و نه از راهی دیگر.
لله به هزارگی میشه خواهر یا برادر که براش عزیز است البته دقیق نمیدانم ولی برای هرکسی که دوسش داشته باشی مخسوصا خواهر و برادر بزرگتر میگیم لله . لالی هم میگن
لله یعنی برای خدا ل معنی ( برای ) و ترکیب این دو یعنی برای خدا
درزبان سنگسری هم ل له به معنانی محلی ست وسازبومی این منطقه
لله اولا کلمه ای است فارسی به معنای آموزگار در خانه اما الله کلمه ای است عربی وشاید درزبان سامی هم باشد ودر عربی معنای خدا در فارسی را میدهد نکته اینکه:خدا یا الله هم آموزگار هست اما الله خالق مطلق است ... [مشاهده متن کامل]
ولی لله خالق نیست بنابراین الله ولله فقط از نظر نوشتاری شبیه بهم میباشد اما هیچ ارتباطی به هیچ عنوان با یکدیگر ندارند لذا خواهشمندم مطالب بالا را تصحیح بفرمائید
ل له با فتحه «ل» اول و کسره «ل» دوم در زبان مازنی به معنای گیاه نی و چوب نی می باشد.