لقمه کردن


    to break in morsels

مترادف ها

morsel (فعل)
لقمه کردن

پیشنهاد کاربران

لقمه کردن: در داخل لقمه قرار دادن ( این را هم لقمه کن بگذار توی کیفت )
( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )

بپرس