در هم پیچیدن
در زبان بروجردی لف به فتح اول به معنای سیل و به ضم اول به معنای برابری و همانندی است.
نمونه: لَفی آما لُف لَفِ پارسال . ( سیلی آمد به اندازه سیل پارسال )
لف در زبان بروجردی به معنای به هم خوردن شدید آب طوری که از ظرف بریزد است.
در گویش ملایری به معنی سیلاب است . باران خیلی شدید را هم لف گویند .
در لری بروجردی لُف lof به معنی: شبیه، دوقلو
در گفتار لری ( میانکوه ) :
لِف = مانند، شبیه، همسان، همانند
لِفی = دوقلو، همزاد، مانند هم
لِف هم هستند = مانند هم هستند
لَپ ، یَپ= موج کوچک، موج آب، خیزآب، برآمدن آب
لوپ، لوف، یوف= موج بزرگ، موج آب، خیزآب، برآمدن آب
... [مشاهده متن کامل]
رِف = باران کم، بارشی کوتاه
رِف رَف = باران کم
رِف آب زدن = پاشیدن آب به چیزی
رِفت باران = باران تند
لِ ِف ( اِ کشیده، ی ) = پیچش
لِ ِفنیدن= پیچاندن، پیچ و تاپ و دور دادن چیزی، لوله کردن
لِ ِفنیدن ( در مَنای اصطلاحی ) = خوردن چیزی زیاد و یکدفه و پیچاندن در دهان
لِ ِف لاف کردن = زیاد و دو لپی خوردن
واژه های نوشته شده، در گفتار لری بسیار پرکاربرد بوده و جابه جایی حرف های ( پ، ف ) و ( ل، ر، یِ ) یا جایگزین هم به کار رفتن آن ها نسبت به دیگر گویش ها می توان دید که هیچ رپطی به زبان عربی یا. . . ندارد.
لَف
سیل، flood
آب بسیار فراوان که همه خشکی ها را بپوشاند و باعث بالا آمدن اب رودها شود.
( LAF )
در زبان لری بختیاری به معنی
باد و باران تند. شدید. سیلاب
لف*لف او*
Lef
Lef در زبان لری بختیاری به معنی
یار. رفیق. جفت. رگبار باران. شبیه. دوقلو
لفت بات نویه::دوستت با تو
نیامد
لف همی پوتینا داری::شبیه
همین پوتین ها دارید
باز آسمون لف گرهد::دوباره
آسمان رگبار باران خود را فرو می ریزد.