لغو کردن، باطل کردن، پایمال کردن، باطل ساختن، سواره گذشتن از، برتری جستن بر، برتر یا مهمتر بودن
countermand(فعل)
لغو کردن، فسخ کردن
disannul(فعل)
لغو کردن، باطل کردن، فسخ کردن
rescind(فعل)
لغو کردن، فسخ کردن، باطل ساختن
revoke(فعل)
لغو کردن
supersede(فعل)
لغو کردن، جانشین شدن، جایگزین چیز دیگری شدن
پیشنهاد کاربران
لَغو کَردَن: پس گرفتن، براندازی کردن، برانداختن، برافکنی کردن، برافکندن، از - میان - برداشتن، از میان بردن، دور ریختن، نامعتبر کردن، بەهم زدن، بیهودە کردن، تباە کردن، پوچ کردن، از کار انداختن، قانون - زدایی کردن، آیین - زدایی کردن