لغز

/laqz/

    to cause to slip
    stumble
    to lubricate
    dig
    enigma
    paradox
    puzzle
    raillery
    riddle
    wisecrack

فارسی به انگلیسی

لغز خواندن
rail, to wisecrack, to make sarcastic remarks

لغز گویی
raillery

مترادف ها

mystery (اسم)
هنر، سر، شبیه، صنعت، حرفه، خفا، پیشه، رمز، معما، لغز، راز

puzzle (اسم)
معما، چیستان، لغز، پازل، جدول معما

riddle (اسم)
سرند، غربال، رمز، معما، چیستان، لغز، جدول معما

enigma (اسم)
رمز، معما، چیستان، لغز، بیان مبهم

crux (اسم)
معما، چیستان، مسئله دشوار، لغز

wisecrack (اسم)
لغز، حرف کنایه دار یا شوخی امیز

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی دکتر محمد حسن دوست
ببینیم در زبان پارسی باستان آیا زبان های دیگر هستند لینک پایین قرار می دهم
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

لغزلغزلغز
منابع• https://fa.m.wikipedia.org/wiki/زبان_فارسی_باستان
لغز ؛ حرف لغو و بیهوده، لغزش زبان
لغز خوانی ؛ حرف های لغو و بیهوده زدن یا عیب و ایراد و خطا و لغزش دیگران را بیان کردن.
لغز گفتن ، در ابهام گفتن و غیر مستقیم اشاره کردن زمانی که شهامت کافی برای بیان وجود ندارد ، ( در پس پرده گفتن ) تعنه زدن به نوعی که خیلی مغضوب شنونده نشوند ، بصورت کلی در گویش فارسی زمانی به کسی میگن لغز نگو که اغلب جمله بعدی اینه که نمیخواد بپیچونی حرفتو رک بزن . . . .
لُغُز:لیچار. یاوه.
نمونه: یکی دوتا آدم بی مزه چهارتا لُغُز بارم کنند که بگذار لغز بارم کنند؛ها؟ ( کلیدر ج ۹ص ۲۶۲۴ ) محمدجعفر نقوی
لغز بمعنی خرده مشکل و انتقاد جزیی که طرف متوجه خطاش بشه وعربی نیست معربlow cause علت کوچک
است که از فارسی معرب شده ومانند سایر معربات مارفتیم پی ساختن کلمه جدید آک گوی و. . . . .
در ادبیات شمردن اوصاف چیزی بدون آنکه نام آن را ببرند. چیستان ( معین )
لُغُز/ l�gh�z : لنترانی، متلک.
مانند: - تو هرچه می خواهی لُغُز بخوان
کلیدر
محمود دولت آبادی
لُغُز / بر گرفته از واژه ی تازی لُغَز یا لُغز [ اسم ]: ۱ - [ کلاکموش، موش، سوسمار ] لانه، سوراخ ۲ - ( سخن ) سر بسته، مبهم، سخن پوشیده، پیچیده ۳ - چیستان، معما؛ جمع: اَلغَاز
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگ معاصر
عربی - فارسی
عبدالنبی قیمّ
نشر: فرهنگ معاصر

لُغُز Logh�z : لنترانی، متلک
مانند: داری لُغُز می خوانی آقا قدیر
کلیدر
محمود دولت آبادی
در پارسی " پردک ، آک " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .
آک گوی = لغز خواندن
در زبان لری بختیاری به معنی
مسخره کردن.
Loqoz