لغز

/laqz/

    to cause to slip
    stumble
    to lubricate
    dig
    enigma
    paradox
    puzzle
    raillery
    riddle
    wisecrack

فارسی به انگلیسی

لغز خواندن
rail, to wisecrack, to make sarcastic remarks

لغز گویی
raillery

مترادف ها

mystery (اسم)
هنر، سر، شبیه، صنعت، حرفه، خفا، پیشه، رمز، معما، لغز، راز

puzzle (اسم)
معما، چیستان، لغز، پازل، جدول معما

riddle (اسم)
سرند، غربال، رمز، معما، چیستان، لغز، جدول معما

enigma (اسم)
رمز، معما، چیستان، لغز، بیان مبهم

crux (اسم)
معما، چیستان، مسئله دشوار، لغز

wisecrack (اسم)
لغز، حرف کنایه دار یا شوخی امیز

پیشنهاد کاربران

لُغُز:لیچار. یاوه.
نمونه: یکی دوتا آدم بی مزه چهارتا لُغُز بارم کنند که بگذار لغز بارم کنند؛ها؟ ( کلیدر ج ۹ص ۲۶۲۴ ) محمدجعفر نقوی
لغز بمعنی خرده مشکل و انتقاد جزیی که طرف متوجه خطاش بشه وعربی نیست معربlow cause علت کوچک
است که از فارسی معرب شده ومانند سایر معربات مارفتیم پی ساختن کلمه جدید آک گوی و. . . . .
در ادبیات شمردن اوصاف چیزی بدون آنکه نام آن را ببرند. چیستان ( معین )
لُغُز/ l�gh�z : لنترانی، متلک.
مانند: - تو هرچه می خواهی لُغُز بخوان
کلیدر
محمود دولت آبادی
لُغُز / بر گرفته از واژه ی تازی لُغَز یا لُغز [ اسم ]: ۱ - [ کلاکموش، موش، سوسمار ] لانه، سوراخ ۲ - ( سخن ) سر بسته، مبهم، سخن پوشیده، پیچیده ۳ - چیستان، معما؛ جمع: اَلغَاز
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگ معاصر
عربی - فارسی
عبدالنبی قیمّ
نشر: فرهنگ معاصر

لُغُز Logh�z : لنترانی، متلک
مانند: داری لُغُز می خوانی آقا قدیر
کلیدر
محمود دولت آبادی
در پارسی " پردک ، آک " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .
آک گوی = لغز خواندن
در زبان لری بختیاری به معنی
مسخره کردن.
Loqoz

بپرس