ما لُعْبَتِکانیم و فلک لُعبَت باز،
از روی حقیقتی نه از روی مَجاز؛
یک چند درین بساط بازی کردیم،
رفتیم به صندوقِ عدم یک یک باز!
از روی حقیقتی نه از روی مَجاز؛
یک چند درین بساط بازی کردیم،
رفتیم به صندوقِ عدم یک یک باز!
لعبت بازی. [ ل ُ ب َ ] ( حامص مرکب ) عمل لعبت باز. خیمه شب بازی. عروسک بازی. بازیگری :
چو در بازی شدند آن لعبتان باز
زمانه کرد لعبت بازی آغاز. ( نظامی )
لعبت باز. [ ل ُ ب َ ] ( نف مرکب ) عروسک باز. بازیگر. عامل خیمه شب بازی.
... [مشاهده متن کامل]
هر شب ز عشق روی تو
این چشم لعبت بازمن
در خون نشیند تا کند
چون روز روشن راز من. ( اوحدی )
چو در بازی شدند آن لعبتان باز
زمانه کرد لعبت بازی آغاز. ( نظامی )
لعبت باز. [ ل ُ ب َ ] ( نف مرکب ) عروسک باز. بازیگر. عامل خیمه شب بازی.
... [مشاهده متن کامل]
هر شب ز عشق روی تو
این چشم لعبت بازمن
در خون نشیند تا کند
چون روز روشن راز من. ( اوحدی )
گل آتیش روی لبهاته خوشگلی والا عجب لبهایی داری والا تو با اون داغ لبهات سوزوندی دل ما را لعبتی هزار ماشاالله شاهرخ خواننده
لعبت بر وزن صحبت یا لکنت؛بازیچه ، هر آن چیزی که با آن بازی کنند مانند عروسک و معشوقه زیبا روی.
برای یادسپاری بهتر می توان با حفظ جمله ی [صحبت از لکنت در برابر لعبت] و تصویر سازی پیرامون آن بهره برد.
برای یادسپاری بهتر می توان با حفظ جمله ی [صحبت از لکنت در برابر لعبت] و تصویر سازی پیرامون آن بهره برد.