لشکر

/laSkar/

    division
    army
    host

فارسی به انگلیسی

لشکر ارایی
tactics

لشکر امایی
logistics

لشکر هوایی
division

لشکر کشیدن
to lead

مترادف ها

division (اسم)
تقسیم، قسمت، لشکر، دسته بندی، بخش، تفرقه، اختلاف

army (اسم)
ارتش، سپاه، لشکر، گروه، جمعیت، صف، دسته

corps (اسم)
سپاه، لشکر، گروه، دسته، هیئت

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
واژه لشکر از ریشه ی دو واژه لش و کر فارسی هست.
زبان های تُخاری�شاخه ای منقرض شده از خانوادهٔ�زبان های هندواروپایی�بودند که در هزارهٔ اول پس از میلاد در شمال�حوضه تاریم�در منطقه�سین کیانگ�چین�توسط�تخارها�گویش می شدند. �از این زبان ها، نوشته هایی از سدهٔ پنجم تا هشتم میلادی به جا مانده است. این دو زبان پس از آمدن قوم�ترک تبار�اویغور�در سدهٔ نهم میلادی منقرض شدند.
...
[مشاهده متن کامل]

این زبان ها در نتیجهٔ پژوهش های تاریخی در ناحیه�تورفان�شناخته شدند. �در اسناد ثبت شده دو زبان نزدیک به هم تخاری A ( همچنین تخاری شرقی، آنگیایی یا تورفانی ) و تخاری B ( تخاری غربی یا کوچایی ) یافت شدند. موضوع متون حاکی از آن است که تخاری A باستانی تر بوده و به عنوان زبان دینی�آیین بودایی�کاربرد داشته در حالی که تخاری B رایج تر بوده و از�تورفان�در شرق تا�تومشوق�در غرب تکلم می شده است. مجموعه ای از وام واژگان و اسامی یافت شده در اسناد�پراکریت�حوزه�لوپ نور، تخاری C ( کرورنی ) لقب گرفته اند.
کهن ترین نسخه های خطی موجود به تخاری B اکنون به قرن ۵ یا حتی اواخر قرن ۴ میلادی مربوط می شود و باعث می شود که تخاری به زبانی�باستانی پسین، هم عصر با�گوتی، �ارمنی کلاسیک�و�ایرلندی نخستین، تبدیل شود.
پیشینه
تخارها از اقوام�آریایی ایرانی تبار�بودند که در سدهٔ سوم پیش از میلاد در نواحی�کوچا�و�تورفان�در شمال شرقی سرزمینی که بعدها�ترکستان شرقی�یا ترکستان چین خوانده شد، به سر می بردند.
در میانه های سدهٔ دوم پیش از میلاد تخارها بر اثر تهاجمات�هون ها�ناگزیر به نواحی غربی تر کوچ کردند. منابع چینی در شرح این رویداد از دو قوم�یوئه چی�و�ووسون�نام برده اند که از برابر هون ها گریخته، و به نواحی�فرغانه�رانده اند و اندکی پس از ۱۶۰ پ. م از�سیحون� ( سیردریا ) گذشتند و به قلمرو�دولت یونانی باختر�سرازیر شدند. �و میان سال های ۱۴۰ تا ۱۳۰ پ. م. دولت یونانی باختر را برانداختند. �استرابون�از مردمی چادرنشین به نام �تخاروی ( Tokharoi ) � یاد کرده است که در این تهاجم شرکت داشته اند. با برافتادن دولت یونانی باختر، این قبایل بیابان گرد�دولت کوشانیان�را بنیاد نهادند و پس از آن، تاریخ تخاریان و زیستگاه جدیدشان، یعنی تخارستان با تاریخ این دولت درآمیخت.
با انقراض کوشانیان به دست�شاپور اول�ساسانی ( ۲۴۰–۲۷۰ میلادی ) قلمرو آنان و از آن میان تخارستان بر قلمرو�ساسانیان�افزوده شد. �بنابر سنگ نوشتهٔ شاپور اول ساسانی در�کعبهٔ زرتشت، او حکومت تخارستان را به پسرش�نرسی�سپرد و پس از آن، این سرزمین را استانداران ساسانی ملقب به �کوشانشاه� اداره می کردند، �تا آنکه در ۳۶۰ م. با تهاجمات گروهی از هون ها موسوم به�هون های کیداری�به نواحی شرقی شاهنشاهی ساسانیان، حکومت ایرانی کوشانشاهان برافتاد و این سرزمین به تصرف آن ها درآمد. �اما دیری نپایید که در اواخر سدهٔ چهارم میلادی موج تازه ای از مهاجمان هون، معروف به�هپتالی�از جیحون گذشتند و�کیداری ها�را به نواحی جنوبی تر راندند و نخستین پادشاهی هپتالی را در تخارستان بنیاد نهادند که از تخارستان تا�مرو�را شامل می شد. �تخارستان در دست هپتالیان باقی بود، تا آنکه در حدود سال ۵۵۸ م. �خسرو اول انوشیروان�با یاری�خاقانات غربی ترک�آنجا را تصرف کرد و هپتالیان را به اطاعت درآورد. اما چیرگی ساسانیان بر تخارستان چندان نپایید، زیرا با گذر ترکان غربی از جیحون و استقرار در نواحی جنوبی آن، تخارستان به دست آنان افتاد.
تخارستان در سال ۳۲ هجری قمری/۶۵۲ میلادی توسط سپاهیان�عبدالله بن عامر بن کریز�به جنگ و صلح گشوده، و بر قلمرو مسلمانان عرب افزوده شد. �از سدهٔ نهم میلادی به بعد ( پس از آمدن قوم�ترک تبار�اویغور�در سدهٔ نهم میلادی ) از قوم تُخار و زبان تخاری دیگر اثری پیدا نشده و گمان می رود این زبان با هجوم اقوام ترک به منطقه منقرض شده باشد.
منابع ها. ریچارد نلسون فرای� ( Richard Nelson Frye ) ، ویراستار:�احسان یارشاطر، تاریخ ایران کمبریج ( The Cambridge History of Iran ) ، جلد سوم، لندن ۱۹۸۸، ص. ۱۸۱
. . . . . . . . . . . . . . . . .
گروسه ( R. Grousset ) ، شاهنشاهی استپ ها ( L’Empire des steppes ) ، پاریس، ۱۹۴۸
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
رقیه بهزادی، قوم های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، تهران، ۱۳۷۳ ه‍. خ، ص. ۹
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
گیرشمن ( R. Ghirshman ) ، ایران ( Iran ) ، لندن، ۱۹۶۱، ص. ۲۹۲
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
بیوار ( A. D. H. Bivar ) ، تاریخ سرزمین های خاوری ایران ( The History of Eastern Iran ) ، ص. ۲۰۹
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
تاریخ طبری، ظهیرالدین نیشابوری، سلجوق نامه، تهران ۱۳۳۲ ش، 7 2/100
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
• احمد بلاذری، فتوح البلدان، به کوشش عبدالله انیس طباع و عمر انیس طباع، بیروت، ۱۴۰۷ ه‍. ق/۱۹۸۷
• م. صص. ۵۷۱–۵۷۴
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
• ↑�[مجموعهٔ یونسکو از تاریخ تمدن ها در آسیای میانه، جلد سوم UNESCO Collection of History of Civilizations of Central Asia ) ) ]
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
مجموعهٔ یونسکو از تاریخ تمدن ها در آسیای میانه ( UNESCO Collection of History of Civilizations of Central Asia ) ، جلد سوم
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
• سمیعی احمد. ادبیات ساسانی. تهران: انتشارات دانشگاه آزاد ایران، ۱۳۵۵
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
Benjamin W. Fortson, Indo - European Language and Culture: An Introduction, pages 351 - 366, 2004

لشکرلشکرلشکرلشکرلشکرلشکر
سلام ارتش و سپاه
سلام سپاه و ارتش
واژه لشکر از فارسی میانه lškl ( /⁠laškar⁠/ ) ، از پروتو - هند - ایرانی *Hrakš - ، از پیش - هند - اروپایی *h₂lek - s - ( �حفاظت کردن� ) . سانسکریت रक्षति ( rakṣati ) را مقایسه کنید. لشکر در می شودالفرقة در ترکی می شوداُردو این واژه لشکر صد در فارسی است.
...
[مشاهده متن کامل]

منابع ها. ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی
فرهنگ واژه های اوستا
فرهنگنامه کوچک پهلوی
فرهنگ فارسی به پهلوی
فرهنگ زبان ایرانی باستان
فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
تاریخچه واجهای ایرانی
فرهنگ فارسی به پهلوی
فرهنگِ سَنسکریت - فارسی

عسکر
به اشتباه نوشته اید: برابر پارسی: لشگر
لشکر فارسی است و برابرِ آن �سپاه� است.
لشکر. [ ل َ ک َ ] ( اِ ) سپاه . سپه . جیش . جند. عسکر. ( منتهی الارب ) . قال ابن قتیبة والعسکر، فارسی معرب . قال ابن درید و انما هو لشکر بالفارسیة و هو مجتمع الجیش . ( المعرب جوالیقی ص 230 ) . خیل . حشم . بهمة. ( منتهی الارب ) . حثحوث . قشون . سریة. ( دهار ) . رجل . جمیع. کتیبة. خمیس . زفر. زافره . صنتیت . ازور. فیلق . عجوز. غار. طحون . عرض [ ع َ / ع ِ / ع َ رَ ] . ( منتهی الارب ) :
...
[مشاهده متن کامل]

خواسته تاراج کرده ، سودهایت بر زیان
لشکرت همواره یافه چون رمه ی ْ رفته شبان .
رودکی ( در مقام نفرین ) .
سپاه اندک و رای و دانش فزون
به از لشکر گشن بی رهنمون .
ابوشکور.
شد آن لشکر و تخت شاهی به باد
چو پیچیده شد شاه را سر ز داد.
فردوسی .

گویی لشکر از راسگر و راهگرباشد به سپاهی که به راه می انداختند می گفتند و نام دیگرش کشون بود که به ترکی قشونش گفتند می بینیم که به کار. تن شتر نیز لشکر گفته
درای شتر خاست از کوچگاه
سرآهنگ لشکر درآمد براه .
نظامی .
لشگر گویا به چم دیگر نیز است
چهارش هزار اشتر از بهر بار
پس و پیش لشگر کشیده قطار
لشگر گویا گروه انبوه باشد
از پیوندهایش لشکر کش - لشکر بسیج لشکر ستیز - لشگر همال - لشگر زن - لشگر گشا - لشگر درا - لشکر همآورد -
سپاه . . . . ارتش . . . . جنود . . . .
لشکر یا لشگر واژه ای پارسی است
و کردی آن میشود ارتش در کردی ارتش هم میشود ارتش ارتش بزرگ ارتش کوچک
لَشکر:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " لَشکر" می نویسد : ( ( لَشکر در پهلوی با همین ریخت بکار می رفته است. لشک ، در فرهنگ ها ، به معنی " پاره " آورده شده است . آیا می تواند بود که " لشکر " ریختی پساوندی از " لشک " باشد ، به معنی آنکه کارش دریدن و پاره کردن است . ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( از ایران و از تازیان لشکری
گزین کرد گرد از همه کشوری ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 284. )
در جایی دیگر می نویسد : " لشکر از دید ِ ف. مولر , ایرانشناس آلمانی زبان در سده ی نوزدهم از دو پاره ی رخشه کره raxša - kara ساخته شده بوده است . کره پساوندی است که در ریخت " گر " در پارسی کاربرد دارد و ستاک واژه رخشه به معنی " پاس می دارد " و " محافظت می کند " به کار می رفته است و همتای سانسکریت آن raks - ati بوده است . "
همان ص 428.
اگر واژه لشکر ریشه سانسکریتی نداشته باشد که ندارد، در این صورت می توان ترکیب فارسی لش - کر یعنی کُشنده و لاشه کننده برای آن در نظر گرفت. نظیر نام مردان و یا آماردان که به معنی آدمکشان است. دلیل درستی این گفته وجود کلمه معرب عسکر ( اسکر ) است که مرکب از کلمه اوستایی و ژرمنی اس ( آس ) که در نام کرکس= مرغ لاشه دیده میشود، به معنی لاشه و جسد کنار گذاشته شده و جزء کر ( کننده ) است یعنی در مجموع مترادف با لشکر است.

ارتش" سپاه" پاسداران
قوا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس