fleshing
لش
/laS/
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
کودن، لخت، سنگین، گنده، لش، تنه لش
کند، تنبل، اهسته رو، بطی ء، کساد، لش، گرانجان
پیشنهاد کاربران
احتمالا دخیل از فرانسوی l�che به معنای جبون
( لباس ) گشاد و شل که چسب بدن نیست
( فرد ) کسیکه دنیا به یه ورش هم نیست و مثلاً خیلی خفنه
( فرد ) کسیکه دنیا به یه ورش هم نیست و مثلاً خیلی خفنه
دیر جُنب
لهجه و گویش تهرانی
تنبل
لهجه و گویش تهرانی
تنبل
لَش ( Ləş ) :در زبان ترکی به معنی لاشه، جسد
لش بازی=حرکات جلف ( هرزگی )
سست، بی حال، بی جان، بی نظم، شل وول
سست، بی حال، بی انظباط، بی نظم، شل وول
در زبان کردی به جان - بدن - وجود
در زبان لری بختیاری به معنی
سست. بیحال. جسد
سست. بیحال. جسد
بی حال ، به درد نخور
در زبان لری بختیاری به معنی
سست. بیحال. لشت
Lash
سست. بیحال. لشت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)