لس

/los/

    lax
    flabby
    loose
    hanging
    cripple
    numb

پیشنهاد کاربران

lass//لَس//در گویش مازنی به معنی آرام - آهسته - با آرامش - بی حس - مِر - سِر شدن - کرخت -
مثلا: درد لس هدا= یعنی درد آرام شد. بی حس شد.
لس بور= آرام برو
خله لسی= یعنی خیلی آرامی -
واژه ی لَس به چم بی حس، همان است که در زبان مردمی [لمس] گفته می شود.
لس با واژه های لش، لاش و لاشه که اندریافت بی حسی و ناپویایی در آنهاست همریشه است.
لُس، نوعی خاک.
ذرات ریزتر در بیابان توسط باد به مسافت های دورتری حمل می شوند. ریزترین مواد حمل شده توسط بادها به صورت لایه هایی روی هم انباشته می شوند که به مجموع آن ها�لس�می گویند. این خاک های ریزدانه و زرد و قرمز را در شمال چین، اروپای مرکزی و برخی نواحی ایالات متحده آمریکا و ترکمن صحرا ، آقبند در ایران می توان دید.
...
[مشاهده متن کامل]

در گویش تاتی لَس به بی حس یا فلج گفته میشود.
شکمو
پر خور

در گویش زبان بختیاری واژه لِس= التیام درد، برای مثال دندان درد وقتی درد آن ساکت شود، گفته میشود درد دندان لِس نهاد. یعنی درد دندان آرام گرفت.
لَس [las] به فتح لام در گویش استرآبادی ( گرگانی ) به معنی ( ( آهسته ) ) است، چنانکه ( ( لَس لَس ) ) [las - las] نیز به معنی ( ( آهسته آهسته ) ) و ( ( نرم نرمک ) ) به کار میرود. ضرب المثلی استرآبادی است که میگوید: ( ( لَس لَس بُکُن، دَه دست بُکُن ) ) یعنی کارها را باید آهسته و پیوسته انجام داد.
...
[مشاهده متن کامل]

لَس [las]/ لَسه [lase] به فتح لام در گویش کوه نشینان جنوب گرگان ( شاه کوه ) به گوشت نرم دو پهلوی انسان یا حیوان گفته میشود.
لَس [las] به فتح لام/ لُس [los] به ضم لام در گویش استرآبادی ( گرگانی ) به معنی ( ( نرم ) ) ، ( ( سست ) ) و ( ( تنبل ) ) آمده، چنانکه شخص تنبل و کم تحرک را لَسِ مُس [lasemos] و ( ( لَمِ لُس ) ) [lamelos] میگویند.

بپرس