گویش لری تلفیقی از زبان کوردی و فارسی است
در زبان لری بختیاری هِریک به معنای خنده و هِریکُو به معنای خندان، کسی که لبخند دارد و در لهجه ی فارسی به هریکان تبدیل شده دارنیک نیز یعنی درخت پاک کنایه هز کسی که دارای اصالت هست و چون درختی پاک ریشه هایش
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
مستحکم است درواقع دارنیک وند از این جهت به من گفته مبشود که وی از اجداد من بود که در قرن ۴ میزیست انطور کا در شجره نامه مان امده
در پاسخ به هریکان دارنیک وند میشه معنای اسم و فامیلت رو بگی خیلی زیباست
در زبان لری بختیاری ۴ واژه وجود دارد که حروف مخصوص این زبان هستند
غّ ( غ زِوِرد ) همان غ ولی بسیار محکم و چیزی بین غ و خ است مانند غّورکستن:ضعف کردن
ه ( ه بی جُو ) در لری بختیاری دو نوع ه است یکی معمولی و دیگری بسیار کم رنگ تلفظ میشود مانند رهدن:رفان
... [مشاهده متن کامل]
د ( د دِندُوی ) در لری بختیاری دو نوع د وجود دارد بکی معمولی و یکی د باید زبان به نوک دندان و بسیار کم رنگ تلفظ شود مانند ده:۱۰
و ( و گُلُو ) در لری بختیاری دو نوع و است یکی معمولی و یکی و باید لبغنچه ای باشه مانند
اَو:آب
کُوگ:کبک
غّ ( غ زِوِرد ) همان غ ولی بسیار محکم و چیزی بین غ و خ است مانند غّورکستن:ضعف کردن
ه ( ه بی جُو ) در لری بختیاری دو نوع ه است یکی معمولی و دیگری بسیار کم رنگ تلفظ میشود مانند رهدن:رفان
... [مشاهده متن کامل]
د ( د دِندُوی ) در لری بختیاری دو نوع د وجود دارد بکی معمولی و یکی د باید زبان به نوک دندان و بسیار کم رنگ تلفظ شود مانند ده:۱۰
و ( و گُلُو ) در لری بختیاری دو نوع و است یکی معمولی و یکی و باید لبغنچه ای باشه مانند
اَو:آب
کُوگ:کبک
فینگنیدن ( فیژمگنایدن ایلامی ) =دزدیدن
فینگهستن ( فاینگاهستن ایلامی ) =دزدیده شدن
زایار ( زایار ایلامی ) =مردم، ملت، جامعه
اشک، کلوگری ( اشک پهلوی، کلو هخامنشی ) =عشق
و. . . .
فینگهستن ( فاینگاهستن ایلامی ) =دزدیده شدن
زایار ( زایار ایلامی ) =مردم، ملت، جامعه
اشک، کلوگری ( اشک پهلوی، کلو هخامنشی ) =عشق
و. . . .
لری یک زبان اصیل است بومی ایران نه لهجه اس و نه گویش و از پارسی پهلوی هم نیس بلکه همریشه با پارسی باستان و ایلامی است هر کلمه میخواید از من بپرسید تا لریشو بگم ریشه شو هم بگم
لرها و کردها قبل از تشکیل ایران درین سرزمین حضور داشته اند. یاوه گویان بی اصالت هم شناسنامه خود را نگاهی بیندازند
سابقه لرها و کردها و بلوچها از کشور ایران بیشتر هست این اقوام قبل از تشکیل ایران در این سرزمین ساکن بوده اند یاوه گویان بی اصالت هم نمی توانند خدشه وارد کنند
من لر نیستم. ولی به خوبی میدانم این دو کاربر پایین سایبری هستند.
از آنجایی که شما مردمان پاک سرشت و میهن پرستی هستید، تازیان و بزهای کوهی به شما می تازند.
از آنجایی که شما مردمان پاک سرشت و میهن پرستی هستید، تازیان و بزهای کوهی به شما می تازند.
لوری اگه زبان باشه قابلیت ثبت ملی دارد . لوری قابلیت زبانی ندارد. در کتاب تاریخ کامل ایران به صراحت لوری را ریشه در دری افغانستان معرفی می کند و ما حتی طوایف لوری به اسم هراتی داریم که افغانی محسوب می شوند و جزو نوکران والیان بودن
لری لهجه ای از زبان پارسیک می باشد و تمام و کمال از خود هیچ گونه غنایی ندارد. لورها به گفت میگن گوت . به رفتم میگن رتم . به خونه یا خانه میگن حونه . به خورشید یا آفتاب میگن افتو . به آمدن میگن اومای. به
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
چوپان میگن چوپون و . . . . . به قول معروف فارسی کج و کوله هستش و اصلا بافت جدایی ندارد. اسعد بختیاری در کتاب تاریخ بختیاری که خودش یه لور محسوب میشه به صراحت اعتراف کرده لوری همان فارسی هستش و میگه لوری همان فارسی شکسته هستش .
لری زبان و قوم جداگانه و مستقلی نیست! گویشی از شاخه زبان فارسین! طبق اتنیک شناسی های خارجی. همانطور که گورانی ( هورامی ) و زازاکی جزو شاخه زبانی کُرد نیستند.
بژی اِیران
بژی اِیران
هو نشور نشور مُرده شور نشور دردم زیاده دردیلم بشور
باشه مو ادبارم
ایرم ترِ کارم
قسم و جون خوت
د وت نیگم دوست دارم
ایرم ترِ کارم
قسم و جون خوت
د وت نیگم دوست دارم
باشه مو ادبارم
ایرم ترِ کارم
قسم و جون خوت
د وت نیگم دوست دارم
کور و پشیمونم
دردت و من جونم
سیکو هنی هم ایخمت
الحق که بیعارم
زِی دلمه دردی
سیکو چه وم کردی
آخی خدا نخو د وی
... [مشاهده متن کامل]
غیرت و وی مردی
ایرم نیورگردم
د بهیه تو بردم
وقتی که تی تو عاشقی
نیاره واکردی
بیعار و خوم بیعار و خوم
غریب و درد وبار و خم عشقم
ذلیل و مو ذلیل و مو
مپرس مپرس دلیل و مو پشکُم
تو نگو نیخواسم
بازی دا احساسم
خشکه همو روز اول
بِی دل نیوفتاسم
ای رویوم ای رویوم
ورگرد که نابویم
به او خدا اگر نیی
اسمته نیشناسم
غرورمه له کردی
ها خوب نگه کردی
مردی نه که یه نصف شو
گفتی دوسش داری
ورگرد و والونوم
د قرص هم نیخونم
و کو برم و کو بیام
و دهس بیعاری
بیعار و خوم بیعار و خوم
غریب و دردوبار و خوم عشقم
ذلیل و مو ذلیل و مو
نپرس نپرس دلیل و مو پشکم
بیعاری 2
ایرم ترِ کارم
قسم و جون خوت
د وت نیگم دوست دارم
کور و پشیمونم
دردت و من جونم
سیکو هنی هم ایخمت
الحق که بیعارم
زِی دلمه دردی
سیکو چه وم کردی
آخی خدا نخو د وی
... [مشاهده متن کامل]
غیرت و وی مردی
ایرم نیورگردم
د بهیه تو بردم
وقتی که تی تو عاشقی
نیاره واکردی
بیعار و خوم بیعار و خوم
غریب و درد وبار و خم عشقم
ذلیل و مو ذلیل و مو
مپرس مپرس دلیل و مو پشکُم
تو نگو نیخواسم
بازی دا احساسم
خشکه همو روز اول
بِی دل نیوفتاسم
ای رویوم ای رویوم
ورگرد که نابویم
به او خدا اگر نیی
اسمته نیشناسم
غرورمه له کردی
ها خوب نگه کردی
مردی نه که یه نصف شو
گفتی دوسش داری
ورگرد و والونوم
د قرص هم نیخونم
و کو برم و کو بیام
و دهس بیعاری
بیعار و خوم بیعار و خوم
غریب و دردوبار و خوم عشقم
ذلیل و مو ذلیل و مو
نپرس نپرس دلیل و مو پشکم
بیعاری 2
مؤسس این قوم ابوطاهر است که از, نوادگان محمد کر سلک کر هرمز ساسانی است. از قرن دوم یکی از اولاد شاهزاده گان نسل اردشیر ساسانی بعد از تسلط اعراب درقرن دوم هجری شوکتی به هم می رساند ومجدد درفکر عظمت از دست رفته ایرانیان می افتد رهبری این قوم ایرانی تبار شخصی بنام ملک سلک بوده ملک سلک ابتدا درقرن دوم جماعتی از ساکنان زاگرس مرکزی را دور خود جمع می کند وتشکلی قومی ایرانی تحت عنوان اقوام لر گرد که درمعنا یا کوچرو بودند که امروز به عنوان لرهای شبانکاره معروف هستند بسیاری از سنوات راجع به سلطنت ایشان تحقیقی نیست. پایتخت این امرا در شهر�ایذه� ( ایدج ) بود و یوسف شاه ثانی از این سلسله شوشتر و بصره را نیزگرفته.
... [مشاهده متن کامل]
اتابکان لر بزرگ تا نیمه اول قرن نهم باقی بودند و آخرین ایشان که غیاث الدین کاوس نام داشت به دست سلطان ابراهیم بن شاهرخ تیموری برافتاد و سلسله ایشان انقراض یافت.
غیر از این سلسله یک سلسله کوچک دیگر از�اتابکان لر کوچک�نیز در ناحیه لر کوچک حکومت می کرده و از اوایل قرن هفتم تا قرن دهم در آن ناحیه باقی بوده اند
... [مشاهده متن کامل]
اتابکان لر بزرگ تا نیمه اول قرن نهم باقی بودند و آخرین ایشان که غیاث الدین کاوس نام داشت به دست سلطان ابراهیم بن شاهرخ تیموری برافتاد و سلسله ایشان انقراض یافت.
غیر از این سلسله یک سلسله کوچک دیگر از�اتابکان لر کوچک�نیز در ناحیه لر کوچک حکومت می کرده و از اوایل قرن هفتم تا قرن دهم در آن ناحیه باقی بوده اند
اتابکان لر بزرگ
اتابکان�لر بزرگ�سلسله ای� لُر �تبار�هزاراسپی�از سلسله�اتابکان لرستان�که از ( ۵۵۰ تا ۸۲۷ ق ) / ( ۱۱۵۵ تا ۱۴۲۴ م ) بدانجا حکومت کرده اند.
ابوطاهر در حدود ۵۵۰ هجری قمری
اتابک�هزاراسپ�بن ابی طاهر تا ۶۲۶.
... [مشاهده متن کامل]
عمادالدین پهلوان بن هزاراسب از ۶۲۶ تا ۶۴۲.
نصرةالدین کلجه پسر هزاراسب از ۶۴۲ تا ۶۴۹.
تکله پسر هزاراسب از ۶۴۹ تا ۶۵۶.
شمس الذین الب ارغو پسر هزار اسب از ۶۵۶ تا۶۷۲.
یوسف شاه بن الب ارغو از ۶۷۲ تا ۶۸۸.
افراسیاب بن یوسف شاه از ۶۸۸ تا ۶۹۵.
نصرةالدین احمدبن یوسف شاه از ۶۹۵ تا ۷۳۰.
یوسف شاه دوم بن نصرةالدین احمد از ۷۳۰ تا ۷۴۰.
افراسیاب دوم بن نصرةالدین احمد از ۷۴۰.
نورالوردبن سلیمان شاه بن اتابک احمد تا ۷۵۷.
اتابک پشنگبن سلغرشاه بن اتابک احمد از۷۵۷ تا ۷۹۲.
پیر احمدبن اتابک پشنگ از ۷۹۲ تا ۷۹۸.
ابوسعیدبن پیر احمد تا ۸۲۰.
شاه حسین بن ابی سعید از ۸۲۰ تا ۸۲۷.
غیاث الدین کاوس بن هوشنگ.
( لر بزرگ در لغت نامه دهخدا )
مؤسس این سلسله ابوطاهر است که از, نوادگان محمد کر سلک کر هرمز ساسانی است. از قرن دوم یکی از اولاد شاهزاده گان نسل اردشیر ساسانی بعد از تسلط اعراب درقرن دوم هجری شوکتی به هم می رساند ومجدد درفکر عظمت از دست رفته ایرانیان می افتد رهبری این قوم ایرانی تبار شخصی بنام ملک سلک بوده ملک سلک ابتدا درقرن دوم جماعتی از ساکنان زاگرس مرکزی را دور خود جمع می کند وتشکلی قومی ایرانی تحت عنوان اقوام لر گرد که درمعنا یا کوچرو بودند که امروز به عنوان لرهای شبانکاره معروف هستند بسیاری از سنوات راجع به سلطنت ایشان تحقیقی نیست. پایتخت این امرا در شهر�ایذه� ( ایدج ) بود و یوسف شاه ثانی از این سلسله شوشتر و بصره را نیزگرفته.
اتابکان لر بزرگ تا نیمه اول قرن نهم باقی بودند و آخرین ایشان که غیاث الدین کاوس نام داشت به دست سلطان ابراهیم بن شاهرخ تیموری برافتاد و سلسله ایشان انقراض یافت.
غیر از این سلسله یک سلسله کوچک دیگر از�اتابکان لر کوچک�نیز در ناحیه لر کوچک حکومت می کرده و از اوایل قرن هفتم تا قرن دهم در آن ناحیه باقی بوده اند
اتابکان�لر بزرگ�سلسله ای� لُر �تبار�هزاراسپی�از سلسله�اتابکان لرستان�که از ( ۵۵۰ تا ۸۲۷ ق ) / ( ۱۱۵۵ تا ۱۴۲۴ م ) بدانجا حکومت کرده اند.
ابوطاهر در حدود ۵۵۰ هجری قمری
اتابک�هزاراسپ�بن ابی طاهر تا ۶۲۶.
... [مشاهده متن کامل]
عمادالدین پهلوان بن هزاراسب از ۶۲۶ تا ۶۴۲.
نصرةالدین کلجه پسر هزاراسب از ۶۴۲ تا ۶۴۹.
تکله پسر هزاراسب از ۶۴۹ تا ۶۵۶.
شمس الذین الب ارغو پسر هزار اسب از ۶۵۶ تا۶۷۲.
یوسف شاه بن الب ارغو از ۶۷۲ تا ۶۸۸.
افراسیاب بن یوسف شاه از ۶۸۸ تا ۶۹۵.
نصرةالدین احمدبن یوسف شاه از ۶۹۵ تا ۷۳۰.
یوسف شاه دوم بن نصرةالدین احمد از ۷۳۰ تا ۷۴۰.
افراسیاب دوم بن نصرةالدین احمد از ۷۴۰.
نورالوردبن سلیمان شاه بن اتابک احمد تا ۷۵۷.
اتابک پشنگبن سلغرشاه بن اتابک احمد از۷۵۷ تا ۷۹۲.
پیر احمدبن اتابک پشنگ از ۷۹۲ تا ۷۹۸.
ابوسعیدبن پیر احمد تا ۸۲۰.
شاه حسین بن ابی سعید از ۸۲۰ تا ۸۲۷.
غیاث الدین کاوس بن هوشنگ.
( لر بزرگ در لغت نامه دهخدا )
مؤسس این سلسله ابوطاهر است که از, نوادگان محمد کر سلک کر هرمز ساسانی است. از قرن دوم یکی از اولاد شاهزاده گان نسل اردشیر ساسانی بعد از تسلط اعراب درقرن دوم هجری شوکتی به هم می رساند ومجدد درفکر عظمت از دست رفته ایرانیان می افتد رهبری این قوم ایرانی تبار شخصی بنام ملک سلک بوده ملک سلک ابتدا درقرن دوم جماعتی از ساکنان زاگرس مرکزی را دور خود جمع می کند وتشکلی قومی ایرانی تحت عنوان اقوام لر گرد که درمعنا یا کوچرو بودند که امروز به عنوان لرهای شبانکاره معروف هستند بسیاری از سنوات راجع به سلطنت ایشان تحقیقی نیست. پایتخت این امرا در شهر�ایذه� ( ایدج ) بود و یوسف شاه ثانی از این سلسله شوشتر و بصره را نیزگرفته.
اتابکان لر بزرگ تا نیمه اول قرن نهم باقی بودند و آخرین ایشان که غیاث الدین کاوس نام داشت به دست سلطان ابراهیم بن شاهرخ تیموری برافتاد و سلسله ایشان انقراض یافت.
غیر از این سلسله یک سلسله کوچک دیگر از�اتابکان لر کوچک�نیز در ناحیه لر کوچک حکومت می کرده و از اوایل قرن هفتم تا قرن دهم در آن ناحیه باقی بوده اند
لری به زبانی از زبان های ایرانی اطلاق می شود که دارای شباهت زیاد با زبان فارسی و سایر زبان های ایرانی مثل کردی دارد. فهرست های لینگوییست و اتنولوگ زبان لری را دارای سه گویش، شمالی، جنوبی و بختیاری بیان
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
می کنند. در بین گویش های زبان لری گوش بختیاری بیشترین تعداد گویشوران را به خود اختصاص می دهد و در عین حال شباهت بسیاری به گویش لری جنوبی دارد. مهمترین مراکز تکلم گویش بختیاری زبان لری در خوزستان و در شهرهایی چون مسجدسلیمان، ایذه ، دزفول و. . . و در استان چهارمحال و بختیاری و لرستان و همچنین در شهرستان های فریدن، فریدونشهر، چادگان و بوئین میاندشت استان اصفهان است. لازم به ذکر است زبان لری از جمله زبان های ایرانی است که کمتر تحت تاثیر لغات عربی قرار گرفته است.
زبان لُری ( به لری: زۊن لٛوْری ) یک زبان ایرانی جنوب غربی است که توسط مردم لر باشنده و کوچ نشین در کوست بزرگی در باختر و نیمروز ایران شامل استان های لرستان، چهارمحال و بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد و همچنین نیمروز ایلام، جنوب همدان، نیمه شمالی استان خوزستان، شمال غرب فارس، شمال غرب بوشهر و جنوب غرب اصفهان گویش می شود. این زبان در کنار فارسی به شاخه جنوبی زبان های ایرانی غربی تعلق دارند. البته بسیاری از زبان شناسان لری را به عنوان یک زبان در نظر نگرفته اند و آن را گویشی از فارسی به شمار آورده اندهمچنین از دیدگاه ایران کلباسی گویش لری از شاخه جنوب غرب زبانهای ایرانی نو و خواهر زبان فارسی است. از سوی دیگر اریک آنونبی، دانشنامه ایرانیکا، فهرست لینگوییست و سکندر امان الهی لری را زبانی مستقل از فارسی معرفی می کنند. همچنین اتنولوگ زبان لری را مستقل از زبان فارسی معرفی کرده و بیش از ۸۰٪ واژگان زبان لری و فارسی را مشترک می داند.
... [مشاهده متن کامل]
زبان های لری خود به دو گروه متمایز متناظر با تمایز بین لر بزرگ و لر کوچک تقسیم می شوند. زبان لری همانند زبان فارسی نواده ای از زبان پارسی میانه است و واژه های آن همانندی بسیاری با فارسی دارد. ریشه زبان های ایرانی، لری - بختیاری و سایر گویش های لری مانند زبان فارسی به پارسی میانه و از طریق پارسی میانه به پارسی باستان برمی گردد؛ زبان شناسانی دیگر لری را یک زنجیره گویشی از گویش های ایرانی جنوب غربی بین گونه های فارسی و کردی دانسته اند که میان مردم لر در غرب و جنوب غرب ایران رایج است و خود از گویش های مختلف تشکیل شده است. به عبارت دقیق تر این خانواده یک گروه جدا اما مرتبط از چند زیرگروه پیوسته از ایل ها و طایفه هاست که شناخته شده ترین این گروه ها عبارتند از: بالاگریوه یا پهلی یا فیلی، ممسنی، بختیاری، بویراحمدی، کهگیلویه و ممسنی، ثلاثی و گاه کمزاری.
... [مشاهده متن کامل]
زبان های لری خود به دو گروه متمایز متناظر با تمایز بین لر بزرگ و لر کوچک تقسیم می شوند. زبان لری همانند زبان فارسی نواده ای از زبان پارسی میانه است و واژه های آن همانندی بسیاری با فارسی دارد. ریشه زبان های ایرانی، لری - بختیاری و سایر گویش های لری مانند زبان فارسی به پارسی میانه و از طریق پارسی میانه به پارسی باستان برمی گردد؛ زبان شناسانی دیگر لری را یک زنجیره گویشی از گویش های ایرانی جنوب غربی بین گونه های فارسی و کردی دانسته اند که میان مردم لر در غرب و جنوب غرب ایران رایج است و خود از گویش های مختلف تشکیل شده است. به عبارت دقیق تر این خانواده یک گروه جدا اما مرتبط از چند زیرگروه پیوسته از ایل ها و طایفه هاست که شناخته شده ترین این گروه ها عبارتند از: بالاگریوه یا پهلی یا فیلی، ممسنی، بختیاری، بویراحمدی، کهگیلویه و ممسنی، ثلاثی و گاه کمزاری.
لری گویشی از پارسی است که بازمانده ای پارسی پهلوی است
سقه تیات بام چشم
قوم لر آریایی از نژاد کی لهراسب کیانی جد داریوش هخامنشی
قوم ماد اجداد قوم آذری
قوم پارس اجداد قوم لر
قوم پارت اجداد خراسانی ها
قوم ماد اجداد قوم آذری
قوم پارس اجداد قوم لر
قوم پارت اجداد خراسانی ها
هر دره دنسا هرمه
چلکبه زبان لری
یعنی چه
یعنی چه
آدم دلش میگیره
لور
فرهنگ فارسی معین
( اِ. ) کمان حلاجی ، کمان پنبه زنی .
لور درفرهنگ عمید:
۱. ماست چکیده.
۲. نوعی پنیر که از شیر بریده و آب گرفته تهیه می شد.
لو ر:
لور ( گویش مازندرانی ) : نوعی درختچه است.
فرهنگ فارسی معین
( اِ. ) کمان حلاجی ، کمان پنبه زنی .
لور درفرهنگ عمید:
۱. ماست چکیده.
۲. نوعی پنیر که از شیر بریده و آب گرفته تهیه می شد.
لو ر:
لور ( گویش مازندرانی ) : نوعی درختچه است.
معنی واژه لر
بررسی های زبانشناسی و فرهنگی نشان دهنده پیوستگی قوم لر با دیگر اقوام ایرانی و به ویژه شعبه فارسی است. قوم لر در زمانهای دور دارای نام یا نامهای دیگری بوده که با گذشت زمان نام قدیمی جای خود را به نام جدیدتر داده تا اینکه سرانجام واژه لر جایگزین دیگر نامها گردیده است. همانگونه که میدانیم این جایگزینی تنها منحصر به قوم لر نیست بلکه اسامی اقوام و سرزمینها که با گذشت زمان دچار دگرگونی گشته است. ریشه یابی این تغییر نامها کاری بسیار دشوار است؛ زیرا اغلب این رویدادها یا ضبط نشده اند و یا اینکه آثار مربوط به آنها با گذشت زمان محو گردیده و یا تحریف شده است.
... [مشاهده متن کامل]
اصولا واژه لر را برای اولین بار در نوشته های بعضی از مورخین و جغرافیدانان قرن ۴ و بعد از آن می بینیم که اغلب بصورت اللریه، لاریه، اللور و لوریه ضبط شده است. با این حال هیچگونه نظری درباره وجه تسمیه قوم لر ابراز نشده است تا قرن ۸ که افرادی چون حمدالله مستوفی مطالبی را بیان کرده اند و این اظهارنظرها تا حال حاضر هم ادامه داشته است. به هرحال نظریات مربوط به وجه تسمیه قوم لر را می توان به سه گروه تقسیم کرد. اول اینکه برخی لرها را از نسل شخصی بنام لر دانسته اند. دوم اینکه کلمه لر را مشتق از کلمات ایرانی چون لهراسب و غیره گرفته اند و بالاخره سوم اینکه واژه لر نسبت مکانی دارد که آنهم به نوبه خود چند وجه است: لر محلی در ولایت مانرود یا مایرود است که جایگاه اولیه لرها بوده. واژه لر مخفف اللور است که آنهم نام شهری در شمالغرب دزفول بوده. برخی نیز کلمه لر را تحریف شده واژه لیر یعنی کوههای پوشیده از جنگل تعبیر کرده اند.
در پایان باید گفت هر چند که ایل ها و طوایفی که هم اکنون به نام قوم لر شناخته می شوند، در گذشته دارای نامهای دیگری بوده اند؛ اما مهم این است که همین ایل ها و طوایف به دلایل گوناگون از جمله اشتراکات نژادی ، تاریخ و فرهنگ مشترک و … در طول تاریخ متحد و پشتیبان یکدیگر بوده اند و نسبت به دیگر اقوام ایرانی، با همدیگر احساس نزدیکی ، هم آوایی و قرابت بیشتری داشته اند.
با اندکی تصرف و تلخیص
منبع:
کتاب قوم لُر نوشته دکتر سکندر امان اللهی بهاروند
بررسی های زبانشناسی و فرهنگی نشان دهنده پیوستگی قوم لر با دیگر اقوام ایرانی و به ویژه شعبه فارسی است. قوم لر در زمانهای دور دارای نام یا نامهای دیگری بوده که با گذشت زمان نام قدیمی جای خود را به نام جدیدتر داده تا اینکه سرانجام واژه لر جایگزین دیگر نامها گردیده است. همانگونه که میدانیم این جایگزینی تنها منحصر به قوم لر نیست بلکه اسامی اقوام و سرزمینها که با گذشت زمان دچار دگرگونی گشته است. ریشه یابی این تغییر نامها کاری بسیار دشوار است؛ زیرا اغلب این رویدادها یا ضبط نشده اند و یا اینکه آثار مربوط به آنها با گذشت زمان محو گردیده و یا تحریف شده است.
... [مشاهده متن کامل]
اصولا واژه لر را برای اولین بار در نوشته های بعضی از مورخین و جغرافیدانان قرن ۴ و بعد از آن می بینیم که اغلب بصورت اللریه، لاریه، اللور و لوریه ضبط شده است. با این حال هیچگونه نظری درباره وجه تسمیه قوم لر ابراز نشده است تا قرن ۸ که افرادی چون حمدالله مستوفی مطالبی را بیان کرده اند و این اظهارنظرها تا حال حاضر هم ادامه داشته است. به هرحال نظریات مربوط به وجه تسمیه قوم لر را می توان به سه گروه تقسیم کرد. اول اینکه برخی لرها را از نسل شخصی بنام لر دانسته اند. دوم اینکه کلمه لر را مشتق از کلمات ایرانی چون لهراسب و غیره گرفته اند و بالاخره سوم اینکه واژه لر نسبت مکانی دارد که آنهم به نوبه خود چند وجه است: لر محلی در ولایت مانرود یا مایرود است که جایگاه اولیه لرها بوده. واژه لر مخفف اللور است که آنهم نام شهری در شمالغرب دزفول بوده. برخی نیز کلمه لر را تحریف شده واژه لیر یعنی کوههای پوشیده از جنگل تعبیر کرده اند.
در پایان باید گفت هر چند که ایل ها و طوایفی که هم اکنون به نام قوم لر شناخته می شوند، در گذشته دارای نامهای دیگری بوده اند؛ اما مهم این است که همین ایل ها و طوایف به دلایل گوناگون از جمله اشتراکات نژادی ، تاریخ و فرهنگ مشترک و … در طول تاریخ متحد و پشتیبان یکدیگر بوده اند و نسبت به دیگر اقوام ایرانی، با همدیگر احساس نزدیکی ، هم آوایی و قرابت بیشتری داشته اند.
با اندکی تصرف و تلخیص
منبع:
کتاب قوم لُر نوشته دکتر سکندر امان اللهی بهاروند
Gonden یا نوشتاری گندن در بختیاری به معنی ستون ستبر و نیرومند در ساخت و ساز، به کار می رود. شاید گندی شاپور نیز به معنای ساختمان دارای ستون های استوار که توسط شاپور بنا شده از همین واژه لری ( خوزی - لری
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
- بختیاری ) گرفته شده باشد، یعنی گندن های شاپور که به مرور به گندی شاپور تبدیل شده باشد. این معنی از معانی مهجور برای این نام تاریخی زیبنده تر و با گویش مردمان پیرامون این میراث فرهنگی همخوانی شایسته تری نیز دارد. ساختمان با ستون های استواری که شاپور پی ریزی کرد. نه چندان و نه آسمان ریسمان بافتن های زائد.
لطفا زبان لری را گوشی اطلاق نکنید چون بن مایه زبان پارسی که برگرفته از زبان پارسی دری ست وخود زبان دری برگرفته از زبان کهن لریست. و این ننگست که زبانی به این رسایی وشیوایی لحجه وگویش قلمداد شود تمام واژ گان فارسی را بررسی کنید بن مایه لری دارند، لطفا کمی دقت.
در آری بختیاری به زن. . . . مرد چه می گویند
ای گُل عزیزم خَوَر نیاری
مو تنها موندُم مِن بیقراری
وقتیکه اُومی خَوَر کُن تا بیایُم
وَ زِر پاتَ عزیزم مُو فرش گُل بکارُم
اِی گُل سَوزِ فصل بهارم
گفتی ایایُم چشم انتظارُم
اگر یه روزی اُومی مُو زنده بییُم
... [مشاهده متن کامل]
بیون که درد دیریت گل کرده پیرم
وقتیکه اُومی خَوَر کُن تا بیایُم
وَ زِر پاتَ عزیزم مُو فرش گُل بکارُم
مو تنها موندُم مِن بیقراری
وقتیکه اُومی خَوَر کُن تا بیایُم
وَ زِر پاتَ عزیزم مُو فرش گُل بکارُم
اِی گُل سَوزِ فصل بهارم
گفتی ایایُم چشم انتظارُم
اگر یه روزی اُومی مُو زنده بییُم
... [مشاهده متن کامل]
بیون که درد دیریت گل کرده پیرم
وقتیکه اُومی خَوَر کُن تا بیایُم
وَ زِر پاتَ عزیزم مُو فرش گُل بکارُم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣١)