بال بال زدن، لرزیدن، پرپرزدن، در اهتزاز بودن، سراسیمه بودن، لرزاندن
ترساندن، لرزیدن، لرزاندن، مرتعش شدن، لرزش داشتن، مرتعش ساختن
خرد کردن، لرزیدن، از سرما لرزیدن، لرزاندن، مرتعش کردن
تکان دادن، لرزاندن، درهم و برهم ساختن، خشن ساختن
تکان دادن، طنین انداختن، ناجور بودن، تصادف کردن، نزاع کردن، لرزاندن، لرزیدن صدای ناهنجار، اثر نامطلوب باقی گذاردن، مرتعش شدن
لرزیدن، بهیجان امدن، لرزاندن، تکان خوردن، مرتعش شدن، لرزش داشتن
لرزاندن، ارتعاش داشتن
لرزاندن، با تکان بیرون بردن
لرزاندن، تلولو خوردن، به حیله متوسل شدن