لج


    crotchet
    spite
    grudge

فارسی به انگلیسی

لج بودن
spite

لج دار
spiteful

لج کردن
insist, insistence, to be obstinate, to get ones back up

مترادف ها

grudge (اسم)
بیزاری، کینه، بی میلی، غبطه، غرض، لج، اکراه

spite (اسم)
کینه، بدخواهی، غرض، لج، بغض

grouch (اسم)
لج، بد خلقی، لجاجت، ادم ناراحت

پیشنهاد کاربران

عناد
لج: دلبستگی بیش از اندازه و غیر منطقی به یک ایده، تصمیم یا تعهد به همراه پافشاری سرسختانه در رفتار با آگاهی از پیامدهای احتمالا ناگوار این پافشاری. ( https://www. cnrtl. fr/definition/obstination )
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
...
[مشاهده متن کامل]

هتبه hatba ( سنسکریت: hatha )
ستیهش setiheŝ، سرسختی، پافشاری، یکدندگی ( دری )

انجام کاری مخالف میل شخص مقابل
فک کنم با من لج. کردن😤
❤️N❤️
در زبا کردی کلمه لج مخفف کلمه کردی "له جیگای خوی" ( سر جای خودش ) می باشد / با توجه به پیشینه چند هزار ساله آن و سر جا ماندن آن سر جای خودش معنی لج مشخص می باشد.
در پارسی " وستاری ، ستیهش "
لجباز = وستار
I think he has a spite at you
فکر میکنم اون با تو لجه
لَجّ = به زبان عرب خمسه شیراز علاوه بر یکدندگی و لجاجت معنی تکان دادن مشک برای تبدیل به دوغ و خارج کردن کره از آن هم هست.
سِقِه لِجّی یعنی مشک را بجنبان ( خطاب به مونث )
لج اسم شمشیر مالک اشتر هست

بپرس