لبریز

/labriz/

    brimful
    full
    overflowing
    awash
    over-

فارسی به انگلیسی

لبریز بودن
swim

مترادف ها

replete (صفت)
مشبع، انباشته، لبریز، چاق، پر مایه، کاملا پر

large (صفت)
وسیع، درشت، کامل، فراوان، بزرگ، جامع، لبریز، سترگ، پهن، جادار، بسیط، هنگفت، حجیم

full (صفت)
مطلق، کامل، انباشته، بالغ، تمام، مفصل، پر، لبریز، رسیده، سیر، مملو، اکنده

awash (صفت)
لبریز، مماس با سطح اب، سرگردان بر روی امواج دریا

brimful (صفت)
لبریز، سرشار

overfilled (صفت)
لبریز، سرشار

flown (صفت)
پر، لبریز، لبالب

profuse (صفت)
فراوان، وافر، لبریز، سرشار

top-full (صفت)
پر، لبریز، مالامال

پیشنهاد کاربران

دمادم= لبالب. لب بلب. که تا دهانه ظرف برسد. مملو. پر. ( از یادداشت مؤلف ) :
بفرمود تا جام زرین چهار
دمادم بدادند بر گرگسار.
فردوسی.
چو جام نبیدش دمادم شود
بخسبد بدانگه که خرم شود.
فردوسی.
...
[مشاهده متن کامل]

پارسی زبانی ابوهریره را پرسید دهاق چه باشد به پارسی جواب داد گفت دمادم. ( تفسیر ابوالفتوح رازی ج 5 ص 464 ) .
جان خاک شود به طَمْع جرعه
چون رطل طرب کشی دمادم.
خاقانی.
دمادم شراب الم درکشند
اگر تلخ بینند دم درکشند.
سعدی ( بوستان ) .
دمادم درکش ای سعدی شراب وصل و دم درکش
که با مستان مفلس درنگیرد زهد وپرهیزت.
سعدی.

سرشار
لبالب، سرشار، پر، انباشته
لبریز : پر از ، سرشار از ، مملو ، انباشته
***
مثال : او لبریز است از دانش و خرد!
آکنده، پر، سرشار، فیض، لبالب، مالامال، مشحون، ممتلی، مملو
انباشته

بپرس