لب

/lab/

    brief
    brink
    content
    juice
    kernel
    labium
    point
    pure
    purport
    rim
    sense
    edge
    verge
    lip
    condensed
    sententious pith
    essence
    gist
    choice part
    cream
    heart
    choice
    best
    neat
    concise or
    meat
    ledge
    core

فارسی به انگلیسی

لب بالکن
edge

لب برگردان
turndown

لب بریده
truncated

لب به پهلو
clinker-built

لب به لب
up to the brim, brimful, flush, lap

لب به لب کردن
butt

لب به لبگی
lap

لب پر زدن
overflow

لب پریدگی چینی و شیشه
nick

لب پریده
chipped

لب پریده شدن
chip

لب پریده کردن
nick

لب پنجره
windowsill

لب تخت
flat

لب تر کردن
quench

لب ترش
sourish

لب تلخ
somewhat bitter

لب چرب کن
lip gloss

لب چره ها
eats

لب چش
flavoring

مترادف ها

bank (اسم)
کنار، بانک، ساحل، لب، ضرابخانه، سیل گیر، خامه

brink (اسم)
کنار، مرز، لب، حاشیه، طره

shore (اسم)
ساحل، لب، کنار دریا، کرانه

nucleus (اسم)
هسته، لب، اساس، مغز

lip (اسم)
کنار، بیان، لب، لبه

cheek (اسم)
لب، گونه، لغاز

puss (اسم)
لب، گربه، دخترک، چهره، زن جوان

پیشنهاد کاربران

lab/ به گویش مازنی به معنی خم شده - خم شدن - پنهان شدن یا پنهان کردن چیزی -
درزبان باستانی لری واژه کهن وآریایی�لپورLapur� به معنی لب میباشد ( البته واژگان کهن دیگری مثل�لوچLoch� و�لوLo� نیز به کار میرود ) . این واژه کهن واردزبانهای اروپایی شده ( انگلیسی، . . . ) و به صورت�لیپlip�
...
[مشاهده متن کامل]
به معنی لب در زبان انگلیسی به کارمیرود. این واژه کهن در زبان سانسکریت�لپlap� ودرزبان پهلوی بصورت�لپ، لف، لب، lap, laf, lab, . . . �به معنی لب به کارمیرود. درزبان کهن لری ترکیب�لوچ لپورloch e lapur� و همچنین�لوچ لوloch e lo� نیز به کار میرود. با این تفاسیر�lip در انگلیسی کوتاه و خلاصه شده واژه کهن�لپور� است. جالب اینجاست که خود واژه کهن �لوچ� به معنی لب نیز وارد زبان انگلیسی شده که در قسمت دیگر به این واژه آریایی نیز اشاره خواهم کرد. . . در زبان لری به لبخند�لوخن یا لوخنه� گفته میشود. . .

لب در سنسکریت: لپ lap ( گفتن ) و لپنه lapana ( دهان ) ؛ در مانوی و پهلوی: lab با همان معانی سنسکریت.
لب به زبان سنگسری
لوشِه losheh
لب واژه
معادل ابجد 32
تعداد حروف 2
تلفظ lab
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: lap] ‹دلو، لفچ، لفچه›
مختصات ( ~ . )
آواشناسی lab
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع واژگان مترادف و متضاد
نمایش تصویر لب
فارسی ب اینگلیسی
یاقوتک . [ ت َ ] ( اِ مصغر ) یاقوت کوچک . || کنایه از لب : دو چشمک پر ز بند چشم بندان دو یاقوتک همیشه خندخندان . بلعباس امامی .
لعل کهربا. [ ل َ ل ِ ک َ رُ ] ( ترکیب اضافی، اِمرکب ) کنایه از لب معشوق است. ( برهان ) ( آنندراج ) .
چکیده ، خلاصه ، مغز ، خرد
در گویش محلی استان فارس به لَب، لُو گفته می شود و جمع آن لُوها.

لب : در زبان پهلوی نیز لب تلفظ می شده در گیلکی لپ و در کردی با لفظ لوچ . لبه به قسمت بیرون زده ی هر چیزی گفته می شود . لبه از لب ه ترکیب شده و ه در آن پسوند شباهت می باشد به معنی لب مانند . این عضور بدن به خاطر اینکه از بدن به بیرون بر آمده با این لفظ خوانده شده . واژه لب در بسیاری از زبان ها همریشه می باشد . در زبان های زیر دقت کنید .
...
[مشاهده متن کامل]

کردی : لچ ، ایتالیایی labbro
Fino al punto di farmi sanguinare le labbra. آنقدر بوسیدمش که از لب هام خون جاری شد.
فیلیپینی labi ، ازبکیLabios ، گالیسیایی Labios ، پرتغالی Labios ، تاجیکی Laboni ، لائوسی labrum
هوسیایی Lebe ،
فرانسویlevres مثال ( Mes levres me font mal. اما لبهام بدجور زخم شده )
ایرلندی ، گیلی اسکاتلندی Liopal ،
انگلیسی Lips ( لبهاشان یکسر سرد بود. their lips would touch )
آفریکانس lip ، تلوگوییLip ، دانمارکیLip ، سوئدیLip ، مالاگاسیاییLip ، نروژی Lip ، اسپانیاییLipoj
آلمانی Lippen بی رنگی لب ها و ناخن ها ( Verfarbung der Lippen, Fingernagel.
فریزی غربی ، لوگزامبورگی، هلندیLippen ، انگلیسیLips ، کورسیLips کاتالان Llavis ، لتونیایی Lūpas ، لیتوانیایی Lūpos
ب ) dudak
در زبان ترکی به لب" دوداق " ( dudak ) گفته می شود دوداق از مصدر دادماق ( چشیدن ، مزه کردن ، لب زدن ) گرفته شده دوداق وسیله چشیدن می باشد . به گونه هم یاناق گفته می شود به معنی کناری قسمتی که در کناره های صورت قرار گرفته
ترکمنی Dodaklar ، ترکی آذربایجانیDodaqlar ، ترکی استانبولیdudak ، ارمنیDudaklar ، قرقیزی eerin ( جدا شده از هم، شکافته )
سندی: لب ، اویغوری: لەۋ ، تاتاری Иреннәр ( دوداق )
توجه : در زبان های ترکمنی و آذربایجانی ، اعضای جفت بدن به شکل جمع آورده می شود مثلDodaqlar

ذهن هم میشه
شفه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس