منم منم
اشتلوم
قپی آمدن
رسول عباسی فر از بناب
تفیش
Brag
کاه پارینه به باد دادن . [ هَِ ن َ / ن ِ ب ِ دَ ] ( مص مرکب ) کنایت است از لاف زدن و حکایت و سخنان گذشته گفتن و بر گذشته فخر کردن و نازیدن باشدو آن را کاه کهنه بباد دادن هم میگویند. ( برهان ) .
بیهوده گویی
گزافه گویی - گفتار بیهوده
فقع گشادن. [ ف ُ ق َ گ ُ دَ ] ( مص مرکب ) فقاع گشادن. ( فرهنگ فارسی معین ) . به معنی تفاخر و لاف زدن. ( آنندراج ) ( برهان ) :
تو بمردی چنین عمل بنمای
ورنه بیهوده زین فقع مگشای.
سنایی.
چرخ سدابی از لبش دوش فقع گشاد و گفت
... [مشاهده متن کامل]
اینت نسیم مشک پاش، اینت فقاع شکری.
خاقانی.
های خاقانی بنای عمر بر یخ کرده اند
زو فقع مگشای چون محکم نخواهی یافتن.
خاقانی.
ولی خانه بریخ بنا دارد و من
ز چرخ سدابی فقاعی گشایم.
خاقانی.
حوضه ای دارد آسمان بلند
چند ازین یخ فقع گشایی چند.
نظامی.
|| آروغ زدن. ( یادداشت مؤلف ) . رجوع به فقع و فقع گشودن شود.
فقع گشودن. [ ف ُ ق َ گ ُ دَ ] ( مص مرکب ) فقاع گشودن. ( حاشیه ٔ برهان چ معین ) . به معنی فقاع گشودن است که کنایه از لاف زدن و تفاخر کردن و نازش و خودنمایی و خودستایی نمودن باشد. ( برهان ) . رجوع به فقاع، فقاع گشادن، فقاع گشودن، فقع و فقع گشادن شود.
لاییدن
خشت زدن
ادعای الکی داشتن٬خودستایی کردن
گزافه گویی - گفتار بیهوده گفتن
اشتلم
گفتار بیهوده. گزافه گویی. حرف زدن بدون دلیل
قپی آمدن
لاف زدن در تاریخ بیهقی به معنی خویشتن ستایی، خودنمایی و بزرگ نمایی هم آمده است.
"وانگاه لاف زدی که فلان را من فرو گرفتم . "
تاریخ بیهقی، دکتر فیاض، ۱۳۸۴ ، ص ۲۲۲.
حرف بیهوده زدن
گزافه گویی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)