سلیم
لازم: ناچار، ناگزیر
واژه لازم
معادل ابجد 78
تعداد حروف 4
تلفظ lāzem
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت ) [عربی]
مختصات ( زِ ) [ ع . ] ( ص فا. )
آواشناسی lAzem
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
A must - have/must - see/must - read etc =
informal. something that is so good, exciting, or interesting that you think people should have it, see it etc
a must - read novel
باید ، ضرورت
لازم: ناگذیر
مورد نیاز
بایا. ( نف ) باینده . که باید. بایست . ( از فرهنگ شعوری ) . دربایست . ( فرهنگ اسدی ) ( برهان قاطع ) . بایسته . از ریشه ٔ بایستن است . ( فرهنگ رشیدی ) . آنچه در کار بوده و محتاج ٌالیه باشد. ( ناظم الاطباء ) . واجب . ضروری . وایا. ( از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 150 ) . محتاج ٌالیه . ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) . لابدٌمنه . ضرور. ( فرهنگ جهانگیری ) . محتوم . لازم . دروا. وایه . رشیدی و مؤلف فرهنگ نظام نویسند: مخفف بایان است اما براساسی نیست و بایان خود صفت فاعلی است :
... [مشاهده متن کامل]
بایاتری به مصلحت عالم
از بهتری به سینه ٔ بیماران .
سوزنی .
از بهر تازه بودن دلهای خاص و عام
بایاتری بسی ز نم ابر بر نبات .
سوزنی .
و رجوع به بایستن شود.
ناگزیران . [ گ ُ ] ( نف مرکب ) صفت فاعلی از اصل �گزیر� و مصدر �گزیریدن �. ( سبک شناسی ج 2 ص 370 ) . آنچه که از آن گزیری نیست . لابدمنه . لازم . واجب . ضروری . دربایست : که امروز سوری ناگزیران این دولت است و مدت این دولت به آخر رسیده . ( تاریخ بیهقی ص 83 ) .
نیازین
لازم نیست، لزومی ندارد: نیاز نیست، نیازی ندارد
requisite
بایا، واجب، ضروری
باید ( با تغییر در ساختار جمله )
حتم
بایا
بایا، وایا
باینده
بایسته
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)