لای، گِل، زمین باتلاقی
گویش طالقانی
گویش طالقانی
لار در لری و لکی به معنی بدن است
خانات لارستان شاهنشاهی لارستان واقع در خلیج فارس یکی از خراجگزاران امپراطوری صفویه بودند و در زمان افشاریه زندیه و قاجار خوانین لارستان بر مناطقی وسیع از استان فارس جزایر خلیج فارس کرانه های بندری تا نزدیک مکران فرمانروایی میکردند این شاهنشاهی را در جهان اکادمیک به نام هرمز یا اورموز مینامند البته مرز ها بسیار گسترده تر بوده و کشور عماد
... [مشاهده متن کامل]
وکویت نیز شامل میشده امروزه نیز بسیاری بالغ بر ۳ میلیون نفر با زبان لارستانی ( اچومی ) در ایران وجود دارند ک بسیاری در بندرعباس و جزایر و امارات و بحرین زندگی میکنند، لاری زبانان بحرین را اعراب انجا اجمی مینامند انها اکثریت جمعیت کشور کنونی بحرین را تشکیل میدهند
... [مشاهده متن کامل]
وکویت نیز شامل میشده امروزه نیز بسیاری بالغ بر ۳ میلیون نفر با زبان لارستانی ( اچومی ) در ایران وجود دارند ک بسیاری در بندرعباس و جزایر و امارات و بحرین زندگی میکنند، لاری زبانان بحرین را اعراب انجا اجمی مینامند انها اکثریت جمعیت کشور کنونی بحرین را تشکیل میدهند
لای، ناخالصی ته نشین شونده ی آب.
لار به گویش بختیاری یعنی لاش و تن
لار کشیدن : دنبال کردن ، ادامه دادن
تاپس ِ
کوچه علی چپ
. غلبه. غبطه
بالعکس
سمسارارام
زرگر به
اسب بال دار
دلال ِ
هرچه لار ِ
s, y, h
سایت شعرناب
کوچه علی چپ
. غلبه. غبطه
بالعکس
سمسارارام
زرگر به
اسب بال دار
دلال ِ
هرچه لار ِ
سایت شعرناب
لار در زبان کوردی سورانی به معنی کج واریب وهمچنین انسان کج اخلاق و بدرفتار است
لار به معنای بدن و تن در گویش دشتی و بوشهری، همچنین مخفف لاغر نیز هست
پسوند جمع زبان ترکی استانبولی
و در زبان انگلیسی؛
نام یکی از ارواح حافظ خانه
معانی دیگر: مفرد واژه ی: lares، روم قدیم نام یکی از ارواح حافظ خانه، خانه
باقی مانده ی مدفوع پسس از تجزیه
لارستان
اولین خواستگاه حکومت اسلامی
اولین خواستگاه حکومت اسلامی
نام دره ای در رشته کوه البرز، که دارای رودخانه های فراوان و سد است.
لار ( Lar ) :در زبان ترکی پسوند جمع هست
مثلا:سولار یعنی آبها آیلار یعنی ماهها، ماهان
مثلا:سولار یعنی آبها آیلار یعنی ماهها، ماهان
در کوردی یعنی:کج
سروین لار:روسری کج بسته شده
سروین لار:روسری کج بسته شده
دهستان لار بخش لاران بختیاری
لار::لر
لاران::لران
کی لهراسب کیانی جد قوم لر آریایی
کی لاراسب ( لراسب )
لار::لر
لاران::لران
کی لهراسب کیانی جد قوم لر آریایی
کی لاراسب ( لراسب )
بخش لاران - دهستان لار محل سکونت ایل لر بختیاری
بدن
شجرنامه تیره بزرگ آشتیانی وندطایفه خلیلی بیگیوند پلنگ ایل منجزی بهداروند
*بختیاروند*
شاخه تیره های اولاد تاج الدین امیر قنبر
تاج الدین امیر قنبر عالی پسر رستم خان آقاسی بختیاروند *کلی وردی خان *پسر شاه منصور خان آتش بیگی بختیاروند ایلخان *شامصیر. مصیر*پسر خلیل خان ایل بیگی بختیاروند ایلخان
... [مشاهده متن کامل]
رستم خان آقاسی فاتح گرجستان بود
و لقب گرجی به او دادن
پدر امام قلی خان حاکم فارس و بنیادگذار
طایفه رستم مصیری
محله قنبر علی بیگ لارستان
تاج الدین امیر قنبر حاکم لار بود
پدر یوسف خان. عالی ویسی. شمس الدین. . . .
تیره های زیر از نسل قنبروند خلیلی
تاجمیری. میرگپی. شمس الدینی. رستمی پلنگ. قنبروند. عالی مهمد. طایفه تش مرداسی. طایفه تاج الدین عبدالهی.
تیره صالح حاجی اسفندیار. آدینه وند. آل احمدی. . . .
تمام ایلخان های ایل لر بختیاری شامل ( ( *چهارلنگ. هفت لنگ. کهگیلویه. بویراحمد. ممسنی. شبانکار. لیراوی. *
در دوره صفوی. افشار. زند. ) )
از ایل منجزی بهداروند بودند
*بختیاروند*
شاخه تیره های اولاد تاج الدین امیر قنبر
تاج الدین امیر قنبر عالی پسر رستم خان آقاسی بختیاروند *کلی وردی خان *پسر شاه منصور خان آتش بیگی بختیاروند ایلخان *شامصیر. مصیر*پسر خلیل خان ایل بیگی بختیاروند ایلخان
... [مشاهده متن کامل]
رستم خان آقاسی فاتح گرجستان بود
و لقب گرجی به او دادن
پدر امام قلی خان حاکم فارس و بنیادگذار
طایفه رستم مصیری
محله قنبر علی بیگ لارستان
تاج الدین امیر قنبر حاکم لار بود
پدر یوسف خان. عالی ویسی. شمس الدین. . . .
تیره های زیر از نسل قنبروند خلیلی
تاجمیری. میرگپی. شمس الدینی. رستمی پلنگ. قنبروند. عالی مهمد. طایفه تش مرداسی. طایفه تاج الدین عبدالهی.
تیره صالح حاجی اسفندیار. آدینه وند. آل احمدی. . . .
تمام ایلخان های ایل لر بختیاری شامل ( ( *چهارلنگ. هفت لنگ. کهگیلویه. بویراحمد. ممسنی. شبانکار. لیراوی. *
در دوره صفوی. افشار. زند. ) )
از ایل منجزی بهداروند بودند
منطقه لاران و لار در چهار مال بختیاری
. منطقه لار تهران.
شهر لار و لارستان
جزیره لارک
استان لرستان
محل سکونت قوم لر *لار. لور*
. منطقه لار تهران.
شهر لار و لارستان
جزیره لارک
استان لرستان
محل سکونت قوم لر *لار. لور*
در زبان لری بختیاری به معنی
تن. جسم
Lar
تن. جسم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)