قیوم


    self-existent
    self-existing
    eternal

پیشنهاد کاربران

Everlasting, self - subsistent
ریشه کلمه قیوم فکرکنم قوی است لطفا اگر ریشه کلمات را روزاول صفحه بنویسید عالی میشود
اول ، قیوم بعنی بسیار پایدار ، یعنی می خواهد بگوید خداوند همیشه پایدار است و تغییری در او وجود ندارد و اینطور نیست که در پایداری و تسلط او بر جهان خلل و تغییری ایجاد شود ، دوم اینکه قیوم یعنی خودش ذاتا
...
[مشاهده متن کامل]
پایدار است و سوم ، قائم از ریشه قیوم یعنی برپادارنده ، اشاره به اموری دارد که از جنس ماده نیستند مثل عدل ، سنت های خداوند ، قوانین حاکم بر جهان و نیاز آفرینش به پایداری و بقاء ، به عبارت دیگر خداوند انسان ، حیوان ، جماد و جهان را آفریده ولی قوانین حاکم بر حهان را برپا داشته ( اگرچه برپادارندگی یا وضع یک چیزی به صورت عام ، مصداق آفرینش هم هست ) ، پس چون خداوند خودش هم از جنس ماده و امثالهم نیست تنها صفتی که ذات او را بیان کند برپا و پایدار بودن همیشگی است ، چهارم اینکه آمدن قیوم پس از حی می تواند به قیوم به عنوان صفت مکمل حی اشاره داشته باشد یعنی زنده پایدار ، زنده همیشگی ، پنجم اینکه حی القیوم می تواند به زنده مسلط و برفراز اشاره داشته باشد که همه چیز عالم تحت نظر و ید و تدبیر اوست ، ششم ، از آنجا زنده در عرف بشری به رشد و نمو غیرو ذالک اشاره دارد و زنده ماندنش هم به همین رشد و نمو و تغذیه و قس علیهذا نیازمند است ، لذا آمدن قیوم پس از حی در وصف خداوند بیان می دارد که ذات احدیت برای زنده بودن از این تعابیر مبری است و زنده بودنش پایدار و همیشگی و متکی به ذات خود اوست .

قیوم بعنی بسیار پایدار ، یعنی می خواهد بگوید خداوند همیشه پایدار است و تغییری در او وجود ندارد و اینطور نیست که در پایداری و تسلط او بر جهان خلل و تغییری ایجاد شود ، دوم اینکه قیوم یعنی خودش ذاتا پایدار
...
[مشاهده متن کامل]
است و سوم ، قائم از ریشه قیوم یعنی برپادارنده ، اشاره به اموری دارد که از جنس ماده نیستند مثل عدل ، ، سنت های خداوند ، قوانین حاکم بر جهان و نیاز آفرینش به پایداری و بقاء ، به عبارت دیگر خداوند انسان ، حیوان ، جماد و جهان را آفریده ولی قوانین حاکم بر حهان را برپا داشته ( اگرچه برپادارندگی یا وضع یک چیزی به صورت عام ، مصداق آفرینش هم هست ) ، پس چون خداوند خودش هم از جنس ماده و امثالهم نیست تنها صفتی که ذات او را بیان کند برپا و پایدار بودن همیشگی است ، چهارم اینکه آمدن قیوم پس از حی می تواند به قیوم به عنوان صفت مکمل حی اشاره داشته باشد یعنی زنده پایدار ، زنده همیشگی و یا حتی می تواند به زنده مسلط و برفراز اشاره داشته باشد که همه چیز عالم تحت نظر و ید و تدبیر اوست .

یکی دیگر از معنای قیوم میتواندمعنای قیام کننده به وضعیت موجودباشد ( یعنی وجودیکه می خواهد وضعیت عالم موجود را ، که به انتهانزدیک شده است بهم بریزد و دگرگون کندو عالمی جدیدو کامل تربوجود آورد )
اصولادر عالم دنیوی نیز ما به انسانیکه بر علیه وضعیت موجودمی شورد و خواستش و جوشش دگرگونی و ساختن دنیایی بهتر میباشد و می داند که دولت موجود رو به نابودیست قیوم میگوئیم یعنی قیام کننده ایی که هدفش بهینه سازیست
...
[مشاهده متن کامل]

کلمه ( قیوم ) بطوری که علمای صرف گفته اند، بر وزن ( فیعول ) است ، همچنانکه کلمه ( قیام ) بر وزن فیعال از ماده قیام است ، صفتی است که بر مبالغه دلالت دارد، و قیام بر هر چیز به معنای درست کردن و حفظ و تدبیر
...
[مشاهده متن کامل]
و تربیت و مراقبت و قدرت بر آن است ، همه این معانی از قیام استفاده می شود، چون قیام به معنای ایستادن است ، و عادتا بین ایستادن و مسلط شدن بر کار ملازمه هست ، از این رو از کلمه قیوم همه آن معانی استفاده می شود.

بپرس