قیمه غذای لذیذ ایرانی است که مبدا آن آذربایجان و غذایی تُرکی میباشد. قیمه از کلمه ی قیماقق در زبان ترکی میاد . قیمه یعنی چیزی که تکه تکه شده است و گوشت قیمه یعنی گوشتی که قیمه قیمه ( تکه تکه ) شده است. قیماق یعنی تکه تکه کردن. با تشکر
قیمه اصلا ترکی نیست این کلمه پارسی باستانی است البته ابتدا در پهلوی بصورت گیرماخ بوده که بعدا به زبان اوستایی گیزماخ شده و حتی کوروش گازماخ خیلی دوست داشته بعدا شده قیرماخ و الان میگیم قیمه . غذای مورد علاقه ی هخامنشیان موقع فتح ژاپن
قیمه قیقاناخ قویماخ قینماخ یاشاسن زبان ترکی😍
واژه قیمه. [ ق َ / ق ِ م َ / م ِ ] ( �ترکی�، اِ ) گوشت ریزریزکرده یا چرخ شده. ||�خورش�که با گوشت خردکرده تهیه کنند. طرز تهیه آن بدینگونه است که یک کیلو گوشت را ریز خرد و یا از چرخ رد کنند. ابتدا قدری�پیاز�در روغن سرخ نمایند و پیاز را بیرون آورده گوشت را در همان روغن سرخ کنند، سپس 300 گرم�لپه�را تفت داده در آب داخل کنند و آنگاه نمک و ادویه و پیازهای سرخ شده را در آن ریزند و چون پخته شود ممکن است آب گوجه فرنگی هم به آن اضافه کنند و یا اگر خواهند�سیب زمینی�را پس از خلال یا خرد کردن سرخ کرده نزدیک برداشتن خورش در آن میریزند. بعضی بعنوان ترشی غوره در قیمه کنند یا چند دانه�لیمو عمانی�خشک راسوراخ کرده در قیمه اندازند. ( �فرهنگ�فارسی معین ) . ... [مشاهده متن کامل]
- قیمه سرموری ؛ نوعی از قیمه که بسیار خرد و باریک کنند. ( آنندراج ) :گر بزلف عنبرین دل گاه گاهم میکشد قیمه سرموری آن خط سیاهم میکشد. محسن تأثیر ( از آنندراج ) . دلم از حلقه زلفش ننهد پای برون گر کشد قیمه سرموریش آن خط سیاه. عبدالغنی قبول ( از آنندراج ) . - قیمه شوربا ؛ نوعی از شوربا. ( آنندراج ) . - قیمه و قرمه ( قورمه ) کردن ؛ بقصد کشت کسی را زدن. ( فرهنگ فارسی معین ) . منبع. لغت نامه دهخدا
قیمه. [ ق َ / ق ِ م َ / م ِ ] ( �ترکی�، اِ ) گوشت ریزریزکرده یا چرخ شده. ||�خورش�که با گوشت خردکرده تهیه کنند. طرز تهیه آن بدینگونه است که یک کیلو گوشت را ریز خرد و یا از چرخ رد کنند. ابتدا قدری�پیاز�در روغن سرخ نمایند و پیاز را بیرون آورده گوشت را در همان روغن سرخ کنند، سپس 300 گرم�لپه�را تفت داده در آب داخل کنند و آنگاه نمک و ادویه و پیازهای سرخ شده را در آن ریزند و چون پخته شود ممکن است آب گوجه فرنگی هم به آن اضافه کنند و یا اگر خواهند�سیب زمینی�را پس از خلال یا خرد کردن سرخ کرده نزدیک برداشتن خورش در آن میریزند. بعضی بعنوان ترشی غوره در قیمه کنند یا چند دانه�لیمو عمانی�خشک راسوراخ کرده در قیمه اندازند. ( �فرهنگ�فارسی معین ) . ... [مشاهده متن کامل]
- قیمه سرموری ؛ نوعی از قیمه که بسیار خرد و باریک کنند. ( آنندراج ) :گر بزلف عنبرین دل گاه گاهم میکشد قیمه سرموری آن خط سیاهم میکشد. محسن تأثیر ( از آنندراج ) . دلم از حلقه زلفش ننهد پای برون گر کشد قیمه سرموریش آن خط سیاه. عبدالغنی قبول ( از آنندراج ) . - قیمه شوربا ؛ نوعی از شوربا. ( آنندراج ) . - قیمه و قرمه ( قورمه ) کردن ؛ بقصد کشت کسی را زدن. ( فرهنگ فارسی معین ) . لغت نامه دهخدا
واژه قیمه قرض گرفته شده از فارسی کلاسیک Qīma ( قیما، �گوشت چرخ کرده، گوشت چرخ کرده� ) ، احتمالاً در نهایت از ترکی عثمانی کیما، کیما پنجابی ( قیما ) / کیمہ ( قیم ) ، کیمو گجراتی ( خیمو ) ، کیما مراتی ( کیما ) ، بنگالی کیما ( کیما ) را مقایسه کنید. چطور این واژه در زبان سانسکریت هست در زبان سانسکریت واژگان از زبان ترکی وجود ندارد دوستان بهتر بیشتر بررسی کنند. ... [مشاهده متن کامل]
خورش در دوران ساسانیان و صفویه تا الان ترک تهرانی درست کردند🤔🤔🤔 یه کم بهتر سطح مطالعاتمونو ببریم بالاتر؟! شاردن�که در دوره�صفوی�به ایران سفر کرده است از این خورش نام می برد. همچنین�نادر میرزا قاجار�آن را شاهنشاه خورش و مربوط به دوره�ساسانی�می داند. پان ترک ها یعنی چه مشت آدم وطن فروش بی رگ ریشه و ضد ایرانی هستند البته این بی رگ ریشه ها مزدور ترکیه و جمهوری باکو و البته اسرائیل هستند و هر کدام از آنها به من و غیر توهین کنه خودش جدآباد و بیرگ و ریشش هست.
واژه قیمه قرض گرفته شده از فارسی کلاسیک Qīma ( قیما، �گوشت چرخ کرده، گوشت چرخ کرده� ) ، احتمالاً در نهایت از ترکی عثمانی کیما، کیما پنجابی ( قیما ) / کیمہ ( قیم ) ، کیمو گجراتی ( خیمو ) ، کیما مراتی ( کیما ) ، بنگالی کیما ( کیما ) را مقایسه کنید. چطور این واژه در زبان سانسکریت هست در زبان سانسکریت واژگان از زبان ترکی وجود ندارد دوستان بهتر بیشتر بررسی کنند. ... [مشاهده متن کامل]
خورش در دوران ساسانیان و صفویه تا الان ترک تهرانی درست کردند🤔🤔🤔 یه کم بهتر سطح مطالعاتمونو ببریم بالاتر؟! شاردن�که در دوره�صفوی�به ایران سفر کرده است از این خورش نام می برد. همچنین�نادر میرزا قاجار�آن را شاهنشاه خورش و مربوط به دوره�ساسانی�می داند. پان یعنی چه مشت آدم وطن فروش بی رگ ریشه و ضد ایرانی هستند البته این بی رگ ریشه ها مزدور ترکیه و جمهوری باکو و البته اسرائیل هستند و هر کدام از آنها به من و غیر توهین کنه خودش جدآباد و بیرگ و ریشش هست.
قیمه کلمه ای ترکی است و بین تمام زبان های ریشه گرفته از ترکی یکسان است. قیمه از فعلی در ترکی میاد که قییماق به معنای تکه تکه کردن میباشد. فرقی ندارد گوشت باشه یا میوه یا هرچیزی ولی چون کاربردش بیشتر برای ... [مشاهده متن کامل]
گوشت بوده به همین علت اسم یک غذا که با تکه های گوشت تهیه میشود را خورشت قیمه گذاشتن. خورشت قیمه غذایی تهرانی است ولی توسط ترک های عزیز ساکن در تهران به دیگر جاها منتقل شده و الگوبرداری کردن.
قیمه واژه ای ترکی است و از قییماق به معنای بریدن می باشد در ترکی استانبولی به معنای گوشت چرخ شده و گاهی پول خرد بکار می رود
قیمه یک کلمه ترکی است در ترکی قیمه به معنای گوشت تکه تکه شده است
قیمه کلمه پارسی است . چون در ترکی ایگیت چنین کلمه نیست قیمه کلمه کاملا پارسی است
غین در فارسی وجود داشته و برای اون واج جداییهم درنظر گرفته بودند، واژگانی مانند مرغ سیمرغ بغ مغ باغ، که بسیار نزدیگ به ق هم خوانده میشده و جایگزین شده، شما فکری به حال خودتان بکنید حروف ژ - خ رو ندارید و هیچ حرفی هم شبیه اون تلفظ نمیشه
معنی قیمه رو نمی دانم ولی به احتمال زیاد ترکی هست. مثل قورمه که به معنی تفت داده شده ( از مصدر قورماق ) و دلمه بع معنی پر شده ( از مصدر دولماق ) هستن.
گیمه= قیمه
خورش لپه
در لغتنامه دهخدا و فرهنگ معین نیز آمده است که حرف ق در فارسی وجود ندارد . . چیزی که شما با این سواد والایتان نوشته اید موضوعش معرب کردن واژه های فارسی است . . یعنی قرمز معرب کرمس است دوست عزیز و معنایش این نیست که ق در زبان فارسی هست . ... [مشاهده متن کامل]
من هم با زبان ترکی آشنایی دارم . کلمه قیمه حتما ترکی هست ریشه فعلی دارد در زبان ترکی و. . . . از پان ترکها و ایرانشهری های مریض الافکار فقط این ساطع می شود این کلمه فارسی اون کلمه ترکی هست و. . . بعضی از واژگان قابل تعیین هستند و اکثرشان چنین قابلیتی ندارد . علوم انسانی است و. . . . .
در فارسی غاف وجود دارد و هم ( گ ) واژه ی قتف را هم بکار میبرند تا در خوش نویسی دستشان باز باشد. مانند=قرمز که کاملا فارسی و قاف هم نوشته میشود، و از ریشه ی کرمس است این واژه به ترکی هم راه یافته . واژه ی قیزیل در ترکی از واژه ی قرمز یا گنج فارسی گرفته شده.
قیمه یک کلمه ی تورکی است. معادل فارسی ندارد ( در فارسی غین وقاف وجود ندارد ) .
لغت نامه دهخدا: قیمه. [ ق َ / ق ِ م َ / م ِ ] ( ترکی ، اِ ) گوشت ریزریزکرده یا چرخ شده. خورش که با گوشت خردکرده تهیه کنند. طرز تهیه آن بدینگونه است که یک کیلو گوشت را ریز خرد و یا از چرخ رد کنند. ابتدا قدری پیاز در روغن سرخ نمایند و پیاز را بیرون آورده گوشت را در همان روغن سرخ کنند، سپس 300 گرم لپه را تفت داده در آب داخل کنند و آنگاه نمک و ادویه و پیازهای سرخ شده را در آن ریزند و چون پخته شود ممکن است آب گوجه فرنگی هم به آن اضافه کنند و یا اگر خواهند سیب زمینی را پس از خلال یا خرد کردن سرخ کرده نزدیک برداشتن خورش در آن میریزند. بعضی بعنوان ترشی غوره در قیمه کنند یا چند دانه لیمو عمانی خشک راسوراخ کرده در قیمه اندازند. ( فرهنگ فارسی معین ) . ... [مشاهده متن کامل]
نام مکانی در عربستان
هوالعلیم قیمه:گوشت خرد شده به اندازه 2حبه قند ، که برای پختن خورشت قیمه و یا خورشت قرمه سبزی استفاده میشود. قَیِّمَه: پایدار ؛باارزش ، . . . . البینة
فِیهَا کُتُبٌ قَیِّمَةٌ
ﻛﻪ ﻣﺤﺘﻮﺍی پایدار وﺑﺎﺍﺭﺯش ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. ( ٣ )