قیم

/qayyem/

    executrix
    administrator
    caretaker
    executor
    guardian
    keeper
    trustee
    tutelary
    ward
    tutor

فارسی به انگلیسی

قیم نامه
certificate of guardianship or tutorship

مترادف ها

protector (اسم)
پشتیبان، حامی، سرپرست، نگهدار، قیم، مستحفظ، سپردار، نیکدار

guardian (اسم)
پشتیبان، قیم، محافظ، نگهبان

big brother (اسم)
قیم

executor (اسم)
وصی، قیم، مامور اجرا

پیشنهاد کاربران

قیّم:کسیکه أُمورمالی بر عهده دارد
مسؤول تکالیف وحقوق مالی ( لهُ وعلیه مُوکّل )
پرداخت ودریافت
گرفتن ودادن
بدهی وبازدهی
سود وزیان
هزینه ها
مخارج جاری وساری
مهریه
إجارت سکونت و. . .
...
[مشاهده متن کامل]

نفقه
أُجرت المثل
. . . .
به این مصطلحات رجوع شود:
أعقل الرجل
أصحاب العقول
کامل العقول
نواقص العقول
ناقصات العقول
ناقص العقول
. . .

منبع. عکس فرهنگ فارسی یافرهنگ عمید
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

قیمقیمقیمقیمقیم
قدیم:کیسه کش حمام مترادف با دلاک.
جدید:سرپرست.
قیم : کسی که قایم به امری است یعنی به کار کسی قیام می کند سرپرست را از این جهت قیم که امور مولی علی قیام می کند در قدیم خدمتکار را نیز قیم می گفتند چون مخدوم خود قیام می نمود
کسی که سرپرستی کسی را بر عهده می گیرد.
کلمه ( قیم ) به معنای آن کسی است که مسؤ ول قیام به امر شخصی دیگر است ، و کلمه ( قوام ) و نیز ( قیام ) مبالغه در همین قیام است .
قدیم: کیسه کش حمام
جدید: سرپرست
قیم. [ ق َی ْ ی ِ ]/qayyem/
به تکیه گاه نهال یا درخت برای راست ایستادن و محافظت از آن قیم می گویند.
معنای قدیم: کیسه کش حمام
معنای جدید: سرپرست
ارزشمند
( با ی کشیده ) شکوه , آرزوی انتقام, قیم تو قنجی کند = دلت خنک شود , آرزوی انتقام گیری ات فروکش کند
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)