قیم

/qayyem/

    executrix
    administrator
    caretaker
    executor
    guardian
    keeper
    trustee
    tutelary
    ward
    tutor

فارسی به انگلیسی

قیم نامه
certificate of guardianship or tutorship

مترادف ها

protector (اسم)
پشتیبان، حامی، سرپرست، نگهدار، قیم، مستحفظ، سپردار، نیکدار

guardian (اسم)
پشتیبان، قیم، محافظ، نگهبان

big brother (اسم)
قیم

executor (اسم)
وصی، قیم، مامور اجرا

پیشنهاد کاربران

قیم : کسی که قایم به امری است یعنی به کار کسی قیام می کند سرپرست را از این جهت قیم که امور مولی علی قیام می کند در قدیم خدمتکار را نیز قیم می گفتند چون مخدوم خود قیام می نمود
کسی که سرپرستی کسی را بر عهده می گیرد.
کلمه ( قیم ) به معنای آن کسی است که مسؤ ول قیام به امر شخصی دیگر است ، و کلمه ( قوام ) و نیز ( قیام ) مبالغه در همین قیام است .
قدیم: کیسه کش حمام
جدید: سرپرست
قیم. [ ق َی ْ ی ِ ]/qayyem/
به تکیه گاه نهال یا درخت برای راست ایستادن و محافظت از آن قیم می گویند.
معنای قدیم: کیسه کش حمام
معنای جدید: سرپرست
ارزشمند
( با ی کشیده ) شکوه , آرزوی انتقام, قیم تو قنجی کند = دلت خنک شود , آرزوی انتقام گیری ات فروکش کند

بپرس