قیقاج

/qiqAj/

    cater-cornered
    diagonal
    shooting backward
    parthian shot
    parthian shaft
    obliquelybackwards
    oblique

فارسی به انگلیسی

قیقاج رفتن
jink

پیشنهاد کاربران

قیقاج:کج. اریب. خم
نمونه:پنجه در یال ابریشمین اسب، سینه به سینه، گرما با گرمای تن قره آت. پیچ وقیقاج ( کلیدر ج۷ص۲۱۰۰ )
محمد جعفر نقوی
تو مناطق لک نشین یه رسم هست که تیرندازی روی اسب است بهش میگن قیقاج
شاید ریشه لکی داشته باشد
قی در لکی یعنی جنگ و تجمع برای اتفاق ناگوار
و قاژ ، قیژ به معنای فریاد و سر و صدا است
قیقاج نام سواران پارتی سپاه اشکانیان بوده که هنرشان اسب دوانی به سمت جلو و تیراندازی به سمت پشت سرشان بود. در جنگ سورنا با کراسوس اشکانیاناز این مردان برای نابود کردن لژیون سپاه روم بهره بردند و انها را تار و مار کردند.
تند و مارپیچ تاختن اسب را گویند
قیقاج در اصل ( کی کج ) فارسی؛ از ترکیب دو واژه ( کی ) به معنی بزرگ ؛زیاد و ( کج ) یعنی اریب و انحراف و رویهم یعنی ( انحراف با دامنه زیاد ) است
تیراندازی روی اسب ( ورزش )
بصورت چپ و راست رفتن هنگام حرکت, به چپ و راست منحرف شدن شبیه حالتی که بادبادک هنگام سقوط حرکت می کند یا حرکت اتومبیل هنگام انحراف به چپ و راست
قیقاج برای بیان کمان ابرو هم کاربرد دارد . یعنی کسی که ابروی کمانی دارد در زبان ترکی به آم حالت کمانی قیقاجی گفته می شود.
ویراژدادن. . مارپیچ رفتن به تندی و سریع

بپرس