نیم دایره 180درجه را قوس یا غوص فرقی نمیکند و غواص و غاصی گوهر در دریا هم از حرکت وشیرجه انحنا مانند صدو هشتاد درجه ای است در قدیم که ماسک و اکسیژن نبود فرد غاصی با یک شیرجه صدوهشتاد درجه گوهر را شکار
... [مشاهده متن کامل] و فورا باز همانگونه به انحنا بروی آب می آمد چون عرب در کنایه گفتن و ادای سین باصاد و ث و زظ ذض مهارت خاص دارد و یک پارس اصلا نمیتواند متفاوت ادا کند ولی باز خداوند اندیشه برتری به پارس عنایت کرده که با هوش خود قاضی وغازی وغاذی غاظی را میداند و درک میکند ولی عرب وقتی املا میگوید شاگرد متوجه چگونگی آن میشود الان تاجیکستان شاعران ماهر و استادی دارد ولی به الفبای عربی هیچ علاقه ای ندارد و خدائیش ای کاش ما هم هفتاد سال کمونیست را تحمل میکردیم تا الان حافظ و مولانا را با الفبای سیرلیک روسی راحت میخواندیم نه اینکه دکترای ادبیات ما یک رباعی خیام را نمیتونه باحروف عربی بخواند
همتای پارسی این واژه ی عربی شده، این واژه ی سغدی است:
ژون žun.
کوژ
نمونه:
. . . آن کوژ ( قوس ) هُذلولی که آن گلوله در آسمان می بایست می پیمود در توان چنان دستگاه پرتابی نبود.
برگرفته از نوشتاری در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2014/09/blog - post_65. html
واژگانِ ( قوز، قوس ) خود برگرفته از واژه ( کوژ ) می باشند و خودِ واژه ( کوژ ) از واژه اوستاییِ ( کئوژدَ ) برگرفته شده است. در زبان اوستایی واژه ( کئوفَ ) و در زبان پهلوی واژه ( کوف ) به چمِ ( کوه ) با واژگان ( کوژ، قوز ) از یک ریشه می باشند واین واژگان با واژه اوستاییِ ( گئوشَ ) یا همان ( گوش ) همریشه می باشند.
... [مشاهده متن کامل]
چنانکه در رویه هایِ 347 و 348 از نبیگِ ( فرهنگ واژه های اوستا ) و در رویه یِ 118 از نبیگِ ( فرهنگنامه کوچک پهلوی ) آمده است:
این واژه با ریشه ای پارسی است.
"قوز، قوس" در ( ترکی ) ، قوس در ( عربی ) بر گرفته از واژه ی《فارسی گوژ، کوز، کوژ، 》 و از ریشه ی "کژ"هستند. این واژه در پارسی پهلوی هم وجود دارد.
این واژه به شکل قوس به عربی راه رفته است.
... [مشاهده متن کامل]
واژه ی قوس در عربی به همین شکل وارد ترکی شده و به شکل《 قوساخ یا قوسا 》 بکار رفته است، که در گذر زمان به" قوزاخ یا قوزا "تبدیل شده.
🚫در زبان ترکی به خم یا کژ ( کج ) ="اَیری" می گویند. 🚫
همچنین واژه گوز ( چشم ) در ترکی نیز از همین واژه ی فارسی گرفته شده.
در زبان فارسی گوژ مترادف های زیادی دارد:
گوی ( توپ )
کوژ ( برامده )
کج ( کژ )
کمان ( خم )
جوز ( گردو )
گرد ( دایره )
کوه ( کوژ سطح زمین )
کژواره= ( برامده، کمانه )
گوژیدن = خمیدن.
غوژ کردن ( لری ) =گِرد شدن ازسرما
( قوز ) که برای کمر میگویند ، گوژپُشت
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
《این واژه از زبان پارسی، به زبان های دیگر راه یافته. 》
منحنی، خمیده، گنبدی، کمانی، طاق،
قوس ( Arch ) [ اصطلاح کفاشی]: قسمت میانی، باریک و خمیده کفش که قوس پا روی آن خم می شود.
( قوس ) معربِ واژه ی پارسیِ ( گوژ ، کوژ ، کوز ) به معنای خمیدگی .
نمونه ی دیگر واژه ی ( قوز ) که برای کمر میگویند ، گوژپُشت .
انحنا، خم، شیز، کمانه، کمان، وتر، طاق، آذرماه
این کلمه از واژه ی آکدی qaštu ( قاشتو ) می آید که به معنی منحنی می باشد.