با سلام خدمت دوستان محترم درمود این کلمه دوستی بسیار خوب عرض کردن بهتر است بجای تفاسیر مختلف از علم ریشه شناسی استفاده کرد و به به نظر من منابع انگلیسی هم بیطرف هستند و هم دقیق اما درمود اینکه این دو تفسیر ... [مشاهده متن کامل]
که قور صدای این حیوان است و باغ محل زندگی آن یا آن یکی دوستمان که محل زندگی آن را در جا های تنگ دانستند همگی آنها درست و صحیح ولی خود کلمه در ترکی تمامی معانی را دارا می باشد قورباغه دراصل ترکی قویداقلی گفته قویداق به فارسی یعنی لجن زار یا همان باتلاق ترکی جایی سرد و تاریک که در آن لجن رشد می کند که از طرف دیگر با صدای این حیوان هم مطابقت دارد و همچنین رنگ سبز آن مورد دیگر اینکه این کلمه به عنوان پرتو ترکی شناسایی شده و همچنین آقای دکتر دهخدا معادل فارسی آن را هم آورده اگر هم انتقادی به حرف هایم هست یا اشتباهی ممنون میشوم بگویید با تشکر
قورباقه و توسباقه به معنی قورباقه و لاکپشت ترکی هستند. تعجب میکنم که برخی دوستان با استدلالهای من دراوردی سعی در فارسی سازی کلمه دارند. اولین چیز که باید بدونیم اینه که پسوند اق یا اک پسوندهای اسم ساز ... [مشاهده متن کامل]
ترکی هستند. نکته بعدی اینه که فارسی اصلا حرف ق ندارد و تمامی کلماتی که ق دارند یا ترکی و یا عربی هستند
قورباغه که شکل درستش قورباغا هست یک کلمه تورکی است در زبان دری و حتی فارسی که منقرض شده و کتیبه های گروه موسوم به هخامنشیان با فرض وجود واقعیشون ، اصلا کاراکتری برای نمایش حرف "غ" وجود نداره ، کلمات واجد حرف "غ" و "ق" اگر عربی نباشند تورکی هستند. دری زبانان حرف "ق" رو بر عکس عرب ها و تورک ها به شکل نادرست و مثل "غ" تلفظ میکنند. ... [مشاهده متن کامل]
گذشته از این همه لغتنامه ها از جمله مرحوم دهخدا که تورک قزوینی بود و لغتنامه دکتر شاهمرسی به تورکی بودن این کلمه اشاره کرده اند کلمات زبان دری و حتی زبان منقرض شده هخامنشیان یعنی فارسی ، اصولا مختوم به "ه" نمیشوند لذا هر مورد از کلمات که مختوم به "ه" میشوند باید اصل را بر تورکی بودن این کلمات گذاشت مگر این که خلاف آن ثابت شود لذا کلماتی مثل جرگه ، لکه ، تکه ، چکه ، تپه ، دره ، قورباغه ، سگرمه ، کَره ، خامه ، قیمه ، قورمه ، دلمه ، گزمه ، دخمه ، دکلمه ، چکمه ، کلبه ، داروغه ، لاله ، لوله ، پسته ، دشنه ، تیشه ، یونجه ، یقه ، لیقه ، یاوه ، پاره ، پارچه ، آزوقه و. . . تورکی هستند. جزء اول این کلمه یعنی قور ، حکایت از صدای قور قور کردن قورباغا است و جزء دوم یعنی باغا به معنای دوزیست است . به خرچنگ نیز در تورکی جْرباغا میگویند که جر یعنی پاره کردن که وارد زبان دری نیز شده است و باغا نیز همان طور ک سابقا ذکر شد یعنی دوزیست به لاکپشت در تورکی توسباغا میگویند که شکل باستانی و صحیح این کلمه تاشباغا بوده و به توسباغا تغییر داده شده تاش یا داش یعنی سنگ ، بخاطر شباهت لاکپشت به سنگ و سفت و محکم بودنش این اسم رو براش گذاشتند و باغا نیز حکایت از دوزیست بودن این حیوان است. . به دلیل حاکمیت هزاران ساله تورک ها بر ایران ، در صورت تردید بر تورکی بودن یا هندی و افغانی یا فارسی بودن کلمات باید اصل را بر تورکی بودن گذاشت مگر این که با اسباب و قرائن خلاف آن ثابت شود که در ما نحن فیه چنین موردی مطرح نیست.
وت
به زبان سنگسری وّکوwako
گور در فارسی به جای تنگ و تاریک میگن و همیشه صدای قورباغه از جاهای تاریک و تنگ و ناپیدا میاد و بیشترم تو جوهای آب و کنار باغ ها صداشون میشنویم و ریشه درست گورباغه تو همینه صدایی که از جای ناپیدا و تاریک ... [مشاهده متن کامل]
و گوشه ها باغ به گوش میرسد کسی هم که اینو رد کنه یا باید دال درست تری بیار یا اگر اینو همینجوری رد کنه آدم بی سواد و نادونیه چون اینی من گفتم تا اینجا از همه چیزایی گفته شده به رفتار و جای گورباغه نزدیک تر و چیز دیگه اینکه فارسی از ریشه زبان اروپاییه و در انگلیسی بهش میگن بک باغ پس این آوا ریشه در اروپایی و فارسی داره نه ترکی
قورباغه، غوک یا چغز و به فارسی افغانستان بقه جانوری است دوزیست از راسته بی دمان ( نام علمی: Anura ) . به قورباغه درختی �داروک� گفته می شود که ظاهراً از زبان طبری ( مازندرانی ) وارد فارسی شده است. احتمالاً نام های وک، غوک، وزغ، و حتی بقه از یک ریشه هستند منابع. فرهنگ کوچک زبان پهلوی
🧸 کلماتی کاربردی برای توصیف صدای حیوانات مختلف: 📢 ❗️نکته: بعضی صداها در حیوانات مختلف مشترک است. . . ✅ سگ: bark / woof 🐶 ✅ سگ ( در حین عصبانیت ) : growl 🐶 ✅ توله سگ: yap 🐶 ... [مشاهده متن کامل]
هم قورباغه وهم تس باغه ( لاکپشت ) هر دو واژه پارسیگ هست قور ( صدای جاندار که قور قور میکند ) واکه ( واک یعنی صدا ، در زبان انگلیسی voice و در زبان لاتین voc یا vox تلفظ می شود که همانطور که میبینید بسیار شبیه واکه و به معنی صدا است ) پس قورواکه یعنی جانداری که صدای قور قور میده که بعدها مثل بسیاری از واژگان حرف ک به غ تبدیل شده و ... [مشاهده متن کامل]
تس باغه هم به مانند قورباغه هست. تس ( صدای جاندار که حالتی شبیه فس یا تس دارد ) واکه ( به معنی آوا ) پس روی هم رفته تس واکه یعنی حیوانی که صدای تس درمی آورد پس نه قورباغه و نه تس باغه هیچ کدام واژه ای ترکی نیست .
واژه قورباغه کاملا پارسی است در ترکی می شود کورباه خوب خوب چه ربطی ترکی این واژه قورباغه هزار درصد پارسی است.
کاربر "کشاورز" گرامی به پیوندِ میانِ "قور" و " صدایِ جانور" به زیبایی اشاره کردند. واژه " قورباغه" از دو تکواژ ساخته شده است: 1 - قور دودیدگاه وجود دارد: 1. 1 - "قور" همان صدایِ این جانور است که با واژه یِ " کرک" به چمِ " مرغ خانگی" که برگرفته از واژه اوستاییِ ( کَهرکا kahrka ) و پهلویِ ( کَرک kark ) است، پیوند دارد. این واژه به دیسه یِ " کُرک" نیز آمده است و هم اکنون در زبانِ ایرانیان جاری است. این واژه در زبانهایِ ناآریایی به چمِ " غدغد کردن، صدای قورباغه ایجاد کردن" در آمده است. چنین گذارِمعنایی میانِ "نامِ جانور" و "صدایِ جانور" از یک زبان به زبان دیگر به چشم می خورد؛برای نمونه:واژه " کلاغ" در اوستایی "وارَگنَ" و در پهلوی "وَراغ، وَراک" بوده و در زبانهای ژرمنی به چمِ "جیغ و داد کردن، صدای دلخراش" در آمده است. ... [مشاهده متن کامل]
1. 2 - " قور" با واژه یِ " غُریدن" همریشه است. ( 1. 1 و 1. 2 می توانند با یکدیگر همپوشانی داشته باشند. ) 2 - "باغه" "باغه" به روشنی از واژه "وَک، بَک" به چمِ"قورباغه" برآمده است.
درود بودن واژه ای در زبان نیاترکی دلیل بر ترکی بودن آن واژه نیست، باید ریشه آن واژه را در زبانهای کهنتر هم جستجو کرد. بنمایه ها یا منابع زبان ترکی با چشم پوشی از اندک بودن آنها، چندان فراتر از هزار سال نمی روند و نمی توان واژگان به کار رفته در آنها را بی برو برگرد ترکی دانست. ... [مشاهده متن کامل]
نویسنده ی بسیاری از این بنمایه ها نیز ناترک و در اصل سغدی و هندی بودند که جهت برگردان کتابهای دینیِ بودایی و یا مانوی از هندی و سغدی به ترکی می کوشیدند، بنابراین راهیابی وامواژه ها به نیاترکی می توانست به سادگی انجام پذیرد. شاید واژه قورباغه در نیاترکی هم بوده ولی ریشه آن را باید در زبانهایی کهنتر مانند سغدی یا پهلوی و در واژه های پک، بق، وک و . . . جستجو کرد.
ترکی منبع: ^ Starostin, Sergei; Dybo, Anna; Mudrak, Oleg ( 2003 ) , “*Kɨr - bāka / *Kur - ”, in Etymological dictionary of the Altaic languages ( Handbuch der Orientalistik; VIII. 8 ) , Leiden, New York, K�ln: E. J. Brill
درود ُ سپاس در نامواژه ی قورباغه: "قور"، آوا و صدای برآمده از این جانور است. "باغه"، ریخت دیگری ست از واژه های پَک، بک، بق، وک، وزک، وزغ که در گویشهای گوناگون ایرانی به چم قورباغه و وزغ است، ( نمونه دیگرش "دار وَک" است که در مازنی به چم قورباغه درختی ست ) . ... [مشاهده متن کامل]
واژه های یاد شده برگرفته از "بَک" و "وَک" ( =قورباغه ) در زبان پهلوی ست که کاربر گرامی فرتاش در بالا نشان داده اند. [واژه فرگ ( frog ) در انگلیسی نیز می تواند با بک و وک همریشه باشد ) - دوستمان در بالا قورباغه را به ترکی حیوان بیشه ای! برگردان کرده. قور به ترکی ( در گذشته ) ، کمربند و جنگ افزار معنی می داده و به معنای حیوان وجانور نبوده و نیست. باغه نیز همانطور که گفته شد از بق و بک گرفته شده نه باغ که حتا اگر وابسته به باغ هم می بود در پارسی بودن آن شکی نبود. لغتنامه دهخدا با همه گرانسنگی و ارزندگی که دارد ولی کاملن خالی از اشتباه هم نیست، در آن روزگار، به ناگزیر چندان آشنایی با بنمایه های پهلوی نبود و بنمایه های سغدی را نیز هنوز کسی نمی شناخت، پس هرکجا که به واژه ای ناعربی می رسید که ریشه پارسی آن را هم نمی شناخت به ویژه اگر در ترکی هم کاربرد می داشت، با ترکی گفتن آن واژه، خیال خود را آسوده می کرد ولی اینک با بهره گیری از دانش روز در زمینه ریشه شناسی که پشتوانه آن بنمایه های کهن هزاره های گذشته است، پارسی بودن بسیاری از این نمونه های شک برانگیز ثابت و استوار می گردد. بودن واژگان فراوان پارسی در ترکی به ویژه در آذربایگان دلیلی ندارد جز روامندی زبان پهلوی در آن دیار تا حدود سه چهار سده پیش.
اساتید قورباغه یه کلمهٔ ترکیبی دوبخشی هستش قور = حیوان باغ ـه = بیشه ای قورباغه یه اسم تُرکی هستش که از لخاظ ظاهری هم این موضوع مشهوده و همون طور که دهخدا هم توضیح داده در تُرکی بودنش شکی نیست اما بحثی که می خوام مطرح کنم فراتر از یه قورباغه هستش ... [مشاهده متن کامل]
ببینید این که توی فارسی چیزی در حدود ۱۰۰۰ وام واژهٔ تُرکی وجود داره، نه چیز عجیبیه و نه باعث سرافکندگی زبان فارسیه شما به هر زبان دیگه ای هم تسلط داشته باشید متوجه میشید که هیچ زبانی از این قاعده مستثنیٰ نیست همون طور که توی زبان ترکی هم چیزی در حدود ۱۰۰ وام واژهٔ فارسی و خیلی بیشتر عربی وجود داره و این یه أمر بدیهیه انگلیسی که الان زبان بین الملله دقیقاً هم بین المللیه چون یک سومش فرانسویه، یک چهارمش لاتینه و بخش زیادیش آلمانیه. . . پس دوستان وقتی می دونیم کلمه یا لغتی اصالتاً تُرکیه مقاومت الکی نکنیم چون واقعیت رو عوض نمی کنه
قورباغه معرب کربَکه است. پیشوند خر/کر به چم بزرگ، و بک = وک، پک، غوک است که در فارسی میانه وک آمده. خرگوش: دارای گوش بزرگ خرچنگ: دارای چنگال بزرگ خرمگس: مگس بزرگ کرگدن: دارای گردن بزرگ کربَکه: بک ( =وک ) بزرگ، معرب آن قورباغه کرکس: دارای گس ( گردن ) بلند کرپاسه: مارمولک
واژه ( کورباغه/غورباغه ) ، واژه ای ایرانی است: ( بَغه /باغه ) در ( غورباغه ) از واژه یِ ( وَک/بَک ) در زبان پهلوی گرفته شده است. نیاز به یادآوری است که ( وَک ) در زبانِ پهلوی به چمِ ( کورباغه/غورباغه ) است که در گویش مازندرانی به آن ( وَگ ) می گویند. دگرگونی آوایی ( و /ب ) در ( وَک/بَک ) در زبان پهلوی - پارسی رواگمند بوده است. چنانکه در رویه 86 از نبیگِ ( فرهنگنامه کوچک پهلوی ) نوشته یِ ( دیوید مک کنزی ) آمده است: ... [مشاهده متن کامل]
( دگرگونی آوایی ( ک/غ ( ق ) ) از ( بَک ) به ( بغه ) در واژگان بسیاری همچون کلات/کلا به قلعه/قلا دیده می شود ) .
در لری بختیاری قورباغه: بَق ( تلفظ حرف قاف از ته حلق و بینی قاف و کاف می باشد )
چون در انگلیسیfrogهستش معادل اینهاست؛ معنی: قلاب، قورباغه، وزغ، غوک، خرک ویلن معانی دیگر: ( برجستگی شاخی و مثلث شکل در نیمه ی خلفی زیر سم اسب ) میان سم، ( حلقه یا قلاب روی کمر بند که شمشیر یا سر نیزه را از آن می آویزند ) شمشیر آویز، سرنیزه آویز، ( حلقه ی قیطانی که دکمه ی لباس در آن جا می افتد ) مادگی قیطانی، ( زبانه ای که روی ریل راه آهن کار می گذارند تا در دو راهی ها از خارج شدن چرخ ها از ریل جلوگیری کند ) زبانه ی ریل، چرخ نگهدار، ( ویولون ) چوب آرشه، ( خودمانی - تحقیر آمیز ) مرد فرانسوی، وزه، قورباغه گرفتن ... [مشاهده متن کامل]
بهتره برای ریشه یابی کلمه از دانش اتمولوژی استفاده کنیم نه چرت و پرتای دوستان From Ottoman Turkish قوربغه ( kurbağa ) , from Proto - Turkic *k�r - bāka, *kur - . Cognate with Azerbaijani qurbağa, Kazakh құрбақа ( qurbaqa ) , Tatar бака ( baqa ) .
ترکی یا فارسی بودن این واژه رو نمیدونم، ولی دیگر برابر پارسی این واژه بَغ یا بَک هست که اگرچه در فارسی امروزی فراموش شده ولی همچنان در زبان های لری_بختیاری کاربرد داره
قورباغه در فارسی ب معنی چغول است
ترکیه در ترکی به لاکپشت کاپلومباغا یا توسباغا یا تیسباغا در ترکمنی پیشباغا در بعضی لهجه ها تاشباغا
وزغ، غوک
غوک
قورباغه واژه ای پارسی است و نیازی به برابرنهاده و هاوَند ( معادل ) ندارد. همریشه است با لری و لکی " قُروا و کُرواخه" و کُردی بق، ژاژا بَق یا ژوژا بَه
وُک
گُک ( در گویش شهر سیریز )
قورباغه ( Frog ) که مترادف فارسی آن ’غوک‘ است. از فرمانرو ’جانوران‘ شاخه ’طنابداران‘، رده ’دوزیستان‘، و راسته ’بی دمان‘ می باشد. پاهای بلند عقب برای پریدن و زبان بلند چسبناک برای گرفتن طعمه دارد. معمولاً قورباغه ها بدن نرم و مرطوب داشته و در نزدیکی آب ها زندگی می کنند.