قور


    arms

پیشنهاد کاربران

قور به برجستگی های محدب زمین هم میگویند و در پنجاه سال پیش به موج های جاده های خاکی و شوسه میگفتند چه جاده بدی است تمام قور قور است و شاید قبرستان هم قورسان بوده زیرا بدون شک و تردید قور معرب گور پارسی است و شاید نام قوری ـگوری پارسی بوده زیرا گور خر از چاقی عضلاتش قور قور مانند ماهیچه های زیبایی اندام است زیرا حیوان مظلوم خر اهلی غیر از کاه خوراک پروتئین دار دیگری نمیخورد ولی نوع وحشی آن آزاد و رها هستند والان در منطقه زیستگاه توران که نزدیکترین فاصله را به سبزوار دارند و تمام روستائیان آن در زمان کوچ روستائیان به شهرها به سبزوار آمده ساکن
...
[مشاهده متن کامل]

شده اند لذا گور خر های آن منطقه به شکل خرهای اهلی هستند پس قبرمعرب گور استو همانگونهکه ما در محاوره خراسانی به آب میگوئیم آو پس ب قبر هم قلب به واو شده است و گورستان همان قبرستان است منتها چون پارسی است ادوات عربی را نمی پذیرد و مثل قبور جمع نمیخورد

قور گردی بیرون زده محدب و به بیرون زدگی فتق میگویند قور و قوری چون دور تا دور محدب است این نام را گرفته و قور معرب یا مغولی گور است چون هنوز در سبزوار وقتی خدای ناکردی شناسنامه متوفا را باطل میکنند میگویند شناسنامه اش را قور کشیدند و فورادوات وحربه جنگ نظامی استو اسلحه داررا میگویندقورچی و کسیکه قاطان و اسبان یدک کش را میراند میگویندسور چی البته این نام از کالسکه ران امیران و بزرگان گرفته شدهچون بههردعوتی اربابو امیر خود را میبرد سور چرانی هم میکرد پس نام سورچی کنیه و کنایه است و بیمار فتق هم بکنایه میگویند قورو
...
[مشاهده متن کامل]

آمد بدر قور صفر با دیده تر
عمو یوسفعلی با دیده تر
دستش نزن بزرگ میشه ای مردک خر عمو یوسف علی ای خاک برسر
شعر طنز سروده نوجوانی مرحوم پدرم بوده یک صفر علی قورو به خواستگاری دختر یوسف علی میاد و پدرم که میل نداشته دختر عروس شود با چندتا از نوجوانان محل که در زور خانه باستانی کارمیکرده اند این شعر را در دستگاه شور هم آهنگ گذاریمیکند و علاوه بر اینکه خوشرصدا و ضربگیرو مرشد زورخانه بوده شاگرد استاد سید عشقی که اصالتا نخجوانی ویا ارمنی بوده البته شیعه ارمنستانی بوده هنوز بانواده هایش در سبزوار در ارتباطیم در کتبی از گنجینه هنر دانشگاه از تار نوازان چیردست اولرسید عشقی رابعد درویشخان و بعد اساتید برنامه گلها عصر پهلوی دوم والا سید عشقی و درویشخان در اصل نوازندگان عهدقاجار بودند الا ایهالحال مرحوم پدرم همیشه میگفت نوجوان بودم و چه اشتباه بزرگی مرتکبشدم و تفریح و خنده ما در آن زمان همین برنامه های دور همی بود و لذا قور به معنی پنبه نیست بلکه قو معنی پنبه دارد چون به سنگ چخماق و فتیله اش چراغ قومیگفتند

قور تلفظی دیگر از خور به معنای تالاب و زمین دارای گل ولای چسبنده می باشد و اگر در اسم روستا یا مکان به کار رود همین معنا را دارد این اسم در سراسر ایران هم خانواده دارد
روستای قور در بیر جند شهر قوربه یا ( قروه ) در کردستان.
در زبان کوردی بستگی به نحوه نگارش دارد:
۱. قه ور = قبر ( قه ورسان =قبرستان ) .
۲. قوڕ = گِل و لای، گِل آبکی ( قوڕئاو = مرداب/زمینی کە گِل و لای است ) .
در زبان کردی به معنای قبر است
قور نوعی زنگوله کوچک است که با ریسمان بافته شده از پنبه گردن میش، بز، سگ، گربه و . . . . می اندازند
درزبان لکی یعنی فبر
در گویش دری و هزارگی افغانستان
قور = یک پرس غذا که ممکن برای یک یا چند نفر به دور هم خورده شوند.
قوری = دوری یا دیس برنج یا دیگر غذا ها را گویند
قورشدن = یعنی همراه دیگران شدن و با جمع یکی شدن
قور بور= بیرون شدن از خیل مردم یا جماعت، تنها شدن
قورخانه = گدام یا اسحله خانه ( سلاح کوت )
سلاح

بپرس