قرطبان . [ ق َ طَ ] ( ع ص ) مرد بی غیرت . بی رشک . آنکه در حق زن خود غیرت ندارد. || مرد قوّاد. ( منتهی الارب ) . جاکش . قَرْتَبان .
در مکاتبات قجری قواد سپاه گویند
که معنی دیگری مد نظر است
که معنی دیگری مد نظر است
خانم بیار. [ ن ُ ] ( ص مرکب ) جاکش. آنکه قوادی کند. آنکه جنده بهر این و آن برد.
پاکش
( لهجه و گویش تهرانی )
نوعی شلوار زنانه /پاانداز، قواد، دلال محبت
( لهجه و گویش تهرانی )
نوعی شلوار زنانه /پاانداز، قواد، دلال محبت
زن به مزد
( زَ. بِ. مُ ) ( ص مر. ) دیوث، قواد.
( زَ. بِ. مُ ) ( ص مر. ) دیوث، قواد.
کمک جاکش