قهر

/qahr/

    wrath
    anger
    violence
    force
    sulking
    not on speaking terms
    dander
    huff
    ire
    quarrel
    rage
    tiff

فارسی به انگلیسی

قهر کردن
break, quarrel, to sulk, to walk out in protest, to break off relations

مترادف ها

tantrum (اسم)
خشم، غیظ، کج خلقی، اوقات تلخی، قهر

miff (اسم)
رنجش، قهر، کدورت

grumps (اسم)
قهر

sulks (اسم)
قهر

wrath (اسم)
خشم، غضب، غیظ، قهر، اوقات تلخی زیاد

sulky (صفت)
ترشرو، رنجیده، بد اخم، دلخور، عبوس، قهر

پیشنهاد کاربران

تقاضای توجه
قهر در فارسی امروزی معنایی غیر از معنای عربی و قرآنی قهر پیدا کرده است و به معنای پشت کردن به کسی در تضاد با آشتی بکار میرود.
اما قهر در لسان عربی قرآن همان گونه که راغب می گوید به معنی غلبه توام با شدت زیاد و تحقیر است
...
[مشاهده متن کامل]

برابر پارسی آن شاید همان کلمه خرد باشد
به ویژه آن که ق و خ هر دو مخرج مشترک داشته و ه عربی تبدیل به ضمه یا فتحه در پارسی شده است و حرف ر نیز در هر دو واژه عینا یکسان است
اما در فارسی امروزی قهر به مقدمه و موخره خرد کردن کسی اطلاق می شود و بیش از آن که بیانگر نفس عمل باشد اشاره به نتیجه نهایی آن دارد
لذا می توان واژگانی قرآنی قهار و قاهر را نیز بصورت خردکننده به پارسی برگردان کرد.
و هوالقاهر فوق عباده
واحد القهار
قاهر العدو

دوستان واژه هایی که ق دارن و فارسی نیستن از عربی به فارسی اومدن از ترکی نیومدن واژه ها از عربی به فارسی اومدن و از فارسی به ترکی رفتن دوستان ترک زبونمون از روی سرسختی زبان خودشون از خودشون ریشه سازی نکنن
...
[مشاهده متن کامل]
قهر از عربی و از فارسی به ترکی رفته شمار واژگانی که از ترکی به فارسی اومده آنچنان کمه که با انگشتان دست و پا میشه شمردشون پس هی هر چی شد نیاین بگین از ترکی اومده اگرم میگین اومده ریشه و خاستگاه درست بیارین

از کسی بد آمدن و رنجیدن
در پاسخ آنهایی که میگن در زبان پارسی غ یا قاف نیست نمیدونم باید چی گفت ؛ بغ یا مغ یا مغز و غژم پس چیه
دبیره ( خط ) پارسی باستان به گونه ی دیگری بوده و ( غ و ق ) روی هم یک جور بوده
برای واژه ی قهر نیز واژه ی غژم را داریم
قهر=غژم
در کله یه پانترک هم مغزی وجود نداره
قهر کلمه تورکی است. در فارسی قاف و غین نیست.
قهر به گفته راغب در مفردات به معنی غلبه توأم با تحقیر است .
قَهریدن با کسی = قهر کردن
قهراندن کسی با کسی = باعث قهر شدن
برآشفته
سخط
به معنی عام، و معمول قدیمی، ترک دوستی. ( مقابل آشتی ) بیشتر در دوران کودکی، خردسالی بیشتر رایج است
ناآشتی, وقتی دو دوست با همدیگر صحبت نکنند می گوییم قهر کردن.
در پارسی افزون بر خشم گ غژم ، غراش ، دژند " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .
قهراً = غراشی ، دژندی
قهر آمیز = دژندیک
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس