cloth fabric textile line material mold piece goods textile fabrics type
مترادف ها
cloth(اسم)
پارچه، قماش
fabric(اسم)
اساس، پارچه، قماش، محصول، سبک بافت
پیشنهاد کاربران
بز
زن عمو گفت: �من حرفی ندارم اما باید چهل بار قماش با یک هزار ریال صداق بدهی تا دختر را به تو بدهم. � ( چهل طوطی، ویرایش و بازنویسی زهرا نیرومند ) ؛بیشتر به معنی پارچه است اما در کل به رخت و لباس و اسباب اثاثیه خانه هم گفته می شود.