قماش

/qomAS/

    cloth
    fabric
    textile
    line
    material
    mold
    piece goods
    textile fabrics
    type

مترادف ها

cloth (اسم)
پارچه، قماش

fabric (اسم)
اساس، پارچه، قماش، محصول، سبک بافت

پیشنهاد کاربران

بز
زن عمو گفت: �من حرفی ندارم اما باید چهل بار قماش با یک هزار ریال صداق بدهی تا دختر را به تو بدهم. � ( چهل طوطی، ویرایش و بازنویسی زهرا نیرومند ) ؛بیشتر به معنی پارچه است اما در کل به رخت و لباس و اسباب اثاثیه خانه هم گفته می شود.
واژه قماش
معادل ابجد 441
تعداد حروف 4
تلفظ qomāš
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی، جمع: اَقمِشَة]
مختصات ( قُ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی qomAS
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
استعاره از دسته بندی ، گروه و نوع است
پارچه
مجازا
دسته، گروه

بپرس