قم

/qom/

    qom

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ فارسی یافرهنگ عمید
یک واژه قوم یک صدصد عربی هست در تمام واژه نامه گفت شده دو واژه قم از ریشه ی کم فارسی پایین قرار دادم.
ترکیب:� ( اسم جمع ) [عربی: قَوم، جمع: اَقوام]
مختصات:� ( قُ ) [ ع . ] ( اِ. )
...
[مشاهده متن کامل]

الگوی تکیه:�S
نقش دستوری:�اسم
آواشناسی:�qowm
منبع:�لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژگان قرآنی
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
ترکیب:� ( اسم ) [عربی] [قدیمی]
مختصات:� ( قَ ) [ ع . ] ( اِ. )
الگوی تکیه:�WS
نقش دستوری:�اسم
آواشناسی:�qavAm
منبع:�لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژگان قرآنی
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد

قمقمقمقمقمقم
قم واژه ای تورکی است که قوم به چم شن بوده چون این شهر در ابتدای بیابان و شنزار می باشد قوم نامیده شده و به ریخت قم در پارسی بکار می رود
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
لینک پایین ویکی واژه هست

قمقمقمقمقم
منابع• https://en.m.wiktionary.org/wiki/قم
قوم یعنی شن و ماسه در زبان تورکی و به دلیل شنزار بودن این شهر و البته تورک بودن بخش قابل توجهی از تورکان شهر بخصوص تورکان خلج
قَم / قُم کَم / کُم خَم / خُم همگی از شاخات یکدیگرند و هر کدام در جای خود برای اشاره به منظوری خاص اَ اِ اُ گرفتند
کمیدن یا خمیدن و در آینده نزدیک قم همگی نشان از کاهش و خمش دارد و در قمقمه یعنی ابزاری که خمش دارد و گرد مانند و قوس مانند است
...
[مشاهده متن کامل]

در قم یعنی شهری که قوس و حلال فراوان دارد ( بجهت داشتن گنبد = قمبد ؛ یعنی شهری که حلال دارد )
قومش که نام گذشته قم بوده و قمیشی همگی به منحنی و قوس دار بودن اشاره دارند / قمیش = قم ایش = انعطاف در ایش ( خواستن ) = قانع
برخی قومیش یا قومس را کومس یا کیمس میدانند که باز هم کم یا خم اشاره به همان انحنا دارد یعنی شهر قوس دار / برخی نیز به اشتباه کومیش را کیمه شه خواندند یعنی شهر بزرگان و گفتند کی مه شه = کیمشه بوده یعنی شاه بزرگ یا شهر بزرگان اما باید گفت کیم ایشه بوده = کم ایشه بوده ( ایشه یعنی خواست و ارزو و همچنین به خاست و خاستگاه نیز آواز و بنام بوده => کیم ایشه = خاستگاه و شهر قوس دار ) در همه اینها به قوس اشاره شده است
خُم را در خُمار = کسی که کش و قوس و انحنا یافته میبینیم و همچنین به جایی که در آن شراب ساخته میشود خُمر گفته میشود = قوس آور = مستی و انحنا آور
قمار کردن = خمار کردن = مستی کردن
=> دیدیم که قم میشود انحلا و حلال و قوس و با کُم / کَم همریشه میباشد و از یکدیگر آمدند
کمین نیز به قوس دارد کردن اشاره دارد
کمانچه و کمان نیز به قوس دار بودن اشاره دارند
قُم / خُم / کَم / کُم میتواند به گم پیوند داشته باشد چرا که در گنبد به بت یا خانه گم و خم و قوس دار اشاره شده است

نام این شهر کُمه بوده است.
قُم ( تلفظ راهنما·اطلاعات ) ( پارسی میانه: کُنب ) ( در زبان انگلیسی: Qom ) کلانشهری در ایران و مرکز استان قم و شهرستان قم است. این شهر در کنار رودخانهٔ قمرود و در دشت قم قرار دارد. جمعیت این شهر طبق سرشماری سال۱۳۹۵، ۱٬۲۰۱٬۱۵۸ نفر بوده و هفتمین کلانشهر ایران است. بر مبنای آخرین داده های جغرافیایی طول شهر قم حدوداً ۲۶ کیلومتر است. بیشتر ساکنان قم شیعه دوازده امامی هستند و تعدادی از اقلیت های دینی زرتشتی و مسیحی در شهر ساکنند.
...
[مشاهده متن کامل]

به شهر قم لقب های فراوانی نسبت داده می شود عناوینی چون: حرم اهل بیت، شهر علم، استراحتگاه مؤمنین، دارالموحدین و شهر کریمهٔ اهل بیت و عُشِ آل محمد ( آشیانه آل محمد ) یاد می کنند.
قم پایتخت فرهنگی جهان شیعه و پایتخت دوم ادبیات کودک و نوجوان ایران، قطب تولید معارف دینی در ایران، قطب تولید مطالب اسلامی، یکی از قطب های تولید مسائل دینی در ایران، یکی از قطب های انتشار کتاب پس از تهران و بزرگ ترین قطب انتشار کتاب های دینی در خاورمیانه نیز شناخته می شود. قم یکی از شهرهای مهاجرپذیر ایران است تعداد زیادی از اتباع افغانستانی و پاکستانی و عرب در قم مهاجر هستند.
سید علی خامنه ای، رهبر ایران این شهر را «مادر نظام جمهوری اسلامی» نامیده است. حسن روحانی، رئیس جمهور سابق ایران نیز قم را «یکی از مراکز نشر آثار و معارف اسلام و شیعه در جهان» خوانده است.
این شهر مدفن فاطمه معصومه دختر موسی بن جعفر، پیشوای هفتم شیعه و به طور سنتی محل اقامت بسیاری از روحانیون بلندپایهٔ شیعه بوده است اهمیت زیارتی این شهر در درجهٔ نخست مربوط به مرقد فاطمه معصومه بوده و سپس به دلیل وجود مزارهای متعدد علویان و نوادگان امامان و همین طور مسجد جمکران است. این شهر پس از مشهد دومین شهر زیارتی ایران است. جداشدن عتبات عالیات از ایران و پیوستن آن به امپراتوری عثمانی از یک سو و دور بودن مشهد از نواحی مرکزی ایران باعث شده که قم از دوره صفویه به بعد پذیرای زائران بیشتری باشد.

قمقمقمقمقمقم
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/قم
قم یا گم در زبان ترکی به معنی ماسه است. چون محل فعلی شهر قم در واقع کویر بوده و ماسه فراوان وجود داشته به ترکی میگویند قم. قم برون یا گمبرون نام قبلی بند عباس در واقع گم یعنی ماسه و برون ( در ترکی یعنی دماغه ) ، دماغه ماسه ای هست.
یا ایها المزمل. قم الیل قلیلا
قم: در اوستایی گهم ghom و به معنی ضلع و یا پهلوست؛ یعنی جایی که یک ضلع آن به کویر و ضلع دیگرش به کوهستان زاگرس و البرز است.
( قَم ) در کوردی به معنی � کجی یا قوس � هست
شیطان به خطاب قم براندند. . . . . پس تخت تو را به قم نشاندند
قم در مصرع اول، صیغه امر است یعنی پاشو، بایست. قم در مصرع دوم به معنای شهر قم است.
قم مطابق برخی نقل ها توصیف به شهر اهل بیت شده است:
...
[مشاهده متن کامل]

تَارِیخُ قُمَّ: لِلْحُسَیْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقُمِّیِّ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الصَّادِقِ ع قَالَ إِنَّ لِلَّهِ حَرَماً وَ هُوَ مَکَّةُ وَ لِرَسُولِهِ حَرَماً وَ هُوَ الْمَدِینَةُ وَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ حَرَماً وَ هُوَ الْکُوفَةُ وَ لَنَا حَرَماً وَ هُوَ قُمُّ وَ سَتُدْفَنُ فِیهِ امْرَأَةٌ مِنْ وُلْدِی تُسَمَّی فَاطِمَةَ مَنْ زَارَهَا وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ قَالَ ع ذَلِکَ وَ لَمْ تَحْمِلْ بِمُوسَی أُمُّهُ

به معنای برخواستن؛؛؛؛اما چه برخواستنی إإإإ
فی نفسه هر برخواستنی به طبع در پایین ترین سطحش روح انگیز و امید بخش است
حال اینکه در ایه دوم سوره مدثر از جایی و در واقع ندایی به انسانی که لباس خود مشغولی به تن خود پوشانده ؛میگوید برخیزإإإإإ حال نه برخواستنی که در نطفه قطع شود بلکه برخواستنی همراه با انذار روح و افکار مداوم خویش؛ که به طبع به انذار بیرونی میگراید؛ پس این برخواستن سرشار از امید، آگاهی، نور و روشناییست هم برای خود و هم برای جامعه در هر زمان
...
[مشاهده متن کامل]

، واژهء "قم" ( برخیز، بلند شو، ) قُم یا ملعون.
قطعا عربی است مانند؛ ، قیام، قائم . . . . . . اما باز هم احتمال دادند از کومه گرفته شده باشد، "کومه" به معنی جمع شدن، اجتماع، مجتمع شدن. . . . . . واژه کومه، به معنی اجتماع واژه ای مشترک بین زبان فارسی، تُرکی و کُردی است. در کتاب تاریخ قم ( قرن چهارم ازحسن بن� محمد بن حسن قمی ) آمده: واژه کومه به "کم" و " قم"� تبدیل شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

حال اینکه اجتماع آبهای اطراف بوده یا اجتماع کومه های ( اتاقک ها ) � چندان محرز نیست کُمکمه" قمقمه"
ه
دوستی نوشته بود"قم" در ترکی به معنی "شن" و مکان کویری نیز درسته است.
رضا ضَحاکی راحت

قِم در گویش شیرازی به معنی قیف است . این کلمه از قَمع عربی گرفته شده به معنی قیف
از لحاظ جمعیت شهر قم در ایران هفتم ( 7 ) می باشد
معنی شهر قم اینا نیست، واقعا تعجب میکنم، قوم کلمه ای ترکی به معنی کویر و بیابان هست و بخاطر اینکه محیط کویری از قم شروع میشه بهش قوم میگفتند، هنوز هم ما ترکها قوم میگیم نه قوم، ولی در فارسی قم تلفظ میشه. ممنونم
برخواستن
به پا خیز، بلند شو، قیام کن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)