بستن، بغل گرفتن، قفل کردن، قفل شدن، راکد گذاردن، بوسیله قفل بسته ومحکم شدن
مترادف ها
پیشنهاد کاربران
قفل شدن ؛ بسته شدن.
کلید شدن دندانهای کسی ؛ در تداول عامه ، چفت شدن دندانهای وی بر اثر سرمای شدید یا نزدیکی مرگ. ( فرهنگ فارسی معین ) . باز نشدن دو فک از یکدیگر چنانکه در مردگان. سخت شدن فکین بر هم که گشادن از یکدیگر مشکل شود، چنانکه در مصروعان و محتضران. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .