قطعی

/qat~i/

    peremptory
    absolute
    airtight
    categorical
    clear-cut
    definitive
    determinate
    distinct
    firm
    flat
    flat-out
    foregone
    implicit
    irrevocable
    positive
    sound
    sure
    final
    definite
    decisive
    certain
    outright
    irrevocablefixed
    last

فارسی به انگلیسی

قطعی کردن
cinch, seal

مترادف ها

absolute (صفت)
مطلق، کامل، قطعی، خالص، مستقل، استبدادی، غیر مشروط، ازاد از قیود فکری، خود رای

decisive (صفت)
قطعی، قاطع

definite (صفت)
قطعی، صریح، معلوم، محدود، روشن، مسلم، مقرر، تصریح شده

definitive (صفت)
قطعی، صریح، قاطع، نهایی، معین کننده

certain (صفت)
قطعی، معلوم، معین، مسلم، محقق، خاطر جمع، فلان، تاحدی

final (صفت)
قطعی، اخرین، قاطع، نهایی، غایی، پایانی

unconditional (صفت)
مطلق، قطعی، غیر مشروط، فرض، بی شرط، بدون قید و شرط، غیر شرطی، بلا شرط

critical (صفت)
قطعی، بحرانی، انتقادی، منتقدانه، وخیم، نکوهشی

decretive (صفت)
قطعی، بحرانی، قاطع، فرمانی

decretory (صفت)
قطعی، بحرانی، قاطع، فرمانی

positive (صفت)
قطعی، مثبت، محقق، یقین

categorical (صفت)
قیاسی، مطلق، قطعی، حتمی، قاطع، جزمی، بی شرط

sure (صفت)
قطعی، مسلم، محقق، مطمئن، خاطر جمع، پشت گرم، یقین، استوار، متقاعد، از روی یقین، راسخ یقینا

last (صفت)
قطعی، پسین، اخرین، آخر، اخیر، بازپسین، یک کلام

categoric (صفت)
قیاسی، مطلق، قطعی، حتمی، قاطع، جزمی، بی شرط

conclusive (صفت)
قطعی، قاطع، نهایی، غایی

deterministic (صفت)
قطعی

trenchant (صفت)
قطعی، تیز، سخت، قاطع، برنده، نافذ، بران

decided (صفت)
قطعی، مصمم

magistral (صفت)
قطعی، قاطع، دستوری، امرانه، امری

terminative (صفت)
قطعی، مختوم کننده، انتهایی، به پایان رساننده، خاتمه دهنده

peremptory (صفت)
قطعی، خود رای، امرانه، بی چون و چرا، شتاب امیز

uncompromising (صفت)
قطعی، تسلیم نشو، غیر قابل انعطاف، مصالحه ناپذیر، سخت ناسازگار، تمکین ندادنی

irrevocable (صفت)
قطعی، لازم، غیر قابل فسخ

پیشنهاد کاربران

محرز
مبرم
بُرّنده / تیز / تیز و بز
بجای واژه های از ریشه عربی �قاطع� و �قطعی� می توان بسته به مورد از واژه هایی پارسی چون �بُرّنده�، �تیز� و از همه باریک تر �تیز و بز� سود جست. ( در واژه نامه ی اینترنتی دهخدا افزوده شد. هفتم آذر ماه ۱۳۹۴ )
...
[مشاهده متن کامل]

برگرفته از پی نوشت نوشتاری در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2015/12/blog - post. html

رُک و پوست کنده
به جواب آقای عارف الف: قطعی وقطع دو واژه متفاوت است. قطع یا بریدن انگلیسی ( cut ) و قطعی به معنی حتمی یا صد در صد ، کلی. انگلیسی certain. این اواخر در شبکه های اجتماعی قطع برق و گاز را قطعی برق وگاز نوشته اند که اشتباه است.
برنده
unfaltering
قطع و وصل شدن جریان الکتریکی. مثلا می گن این دستگاه قطعی داره.
برشدار
مسجل. . . . . یقینِ. . . . . حتمی. . . . . لازمالاجرا. . . . . واجب. . . .
بی برو برگرد
دو نمونه:
�با این که بخش هایی از نوشتار برگرفته زیر را نقطه چین کرده ام، درج آن به معنای همداستانی بی برو برگرد با آن نیست. � برگرفته از پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2009/06/blog - post_58. html
...
[مشاهده متن کامل]

آمیخته واژه ی �بی برو برگرد� را می توان در بسیاری باره ها بجای واژه ی از ریشه عربی �قطعی� بکار برد.
برگرفته از پی نوشت یادداشتی در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2019/06/blog - post_25. html

حتمی، مسلم، یقینی، روشن، صریح، واضح، مسجل
در پارسی " تاشتی " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو
بطور قطع = تاشتکی
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
وینیژی ( وینیژ از سنسکریت: وینیشچَیَ= حتم، یقین، قطع + پسوند «ی» )
سونیشی ( سونیش از سنسکریت: سونیشچیتَم = حتم، یقین، قطع + پسوند «ی» )
نیگْمی ( نیگم از سنسکریت: نیگَمَ = حتم، یقین، قطع + پسوند «ی» )
...
[مشاهده متن کامل]

پیوبی pyubi ( پیوب از کردی: پیوبِست = حتم، یقین، قطع + پسوند «ی» )

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس