قطع عضو


    amputation

فارسی به انگلیسی

قطع عضو کردن
amputate

قطع عضو کردن از مفصل
disjoint

قطع عضو کردن اندام انسان
mutilate

قطع عضو کردن اندام جانور
mutilate

مترادف ها

mutilation (اسم)
تحریف، نقص، قطع عضو، معیوب سازی

پیشنهاد کاربران

قطع عضو: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، اینهاست:
لتندام latandām ( لت اندام )
کومیدا kumidā ( سنسکریت: kunedā ) .

بپرس