قطع

/qat~/

    outage
    cut
    disconnection
    discontinuance
    ectomy _
    interruption
    rupture
    section
    severance
    stoppage
    cutting
    amputation
    setting
    fixing
    formcut
    size

فارسی به انگلیسی

قطع اقدام قانونی پیش از محاکمه
discontinuance

قطع امید
despondency

قطع امیدکردن
to lose hope, to despair

قطع اندام
mutilation

قطع اندام کردن
dismember

قطع برق
disconnected, failure, short circuit

قطع حرف دیگری
interposition

قطع خط
off-line

قطع خط تلفن
disconnected

قطع رابطه
break, dissociation, divorce

قطع رابطه کردن
disaffiliate, disassociate

قطع رحلی
folio

قطع رحلی کاغذ و کتاب
quarto

قطع رحم
breaking off ties of relationship

قطع شدن
cut, sever

قطع شده
cut

قطع عضو
amputation

قطع عضو کردن
amputate

قطع عضو کردن از مفصل
disjoint

قطع عضو کردن اندام انسان
mutilate

مترادف ها

cut (اسم)
تخفیف، قطع، برش، جوی، شکاف، کانال، چاک، معبر، بریدگی، مقطع

ablation (اسم)
فرسایش، قطع، ریشه کنی، قطع عضوی از بدن، طرد

cutting (اسم)
قطع، برش، قلمه گیاه، قلمه زنی، برش روزنامه

format (اسم)
قطع، هیئت، نسبت، قالب، اندازه شکل

outage (اسم)
قطع، سوراخ، راه خروج، مدت، قطع برق، زمان قطع برق

disconnection (اسم)
قطع، تفکیک، گسیختگی، گسستگی، عدم ربط، نداشتن رابطه

abscission (اسم)
جدایی، قطع، ریزش، برش، دریدگی، قطع پوست و گوشت

rupture (اسم)
جدایی، قطع، فتق، گسیختگی، گسستگی، پارگی

dissection (اسم)
قطع، برش، تجزیه، تشریح، کالبد شکافی

slack (اسم)
قطع، سکون، انقطاع، کسادی، شلی، کساد

dismemberment (اسم)
قطع، بریدن

positivism (اسم)
قطع، یقین، مثبت گرایی، فلسفه عملی و مثبت، تحقق

concision (اسم)
قطع، برش، تفرقه

disruption (اسم)
قطع، شکستن

excision (اسم)
قطع، برش

resection (اسم)
قطع، طرد، برش

scissors (اسم)
قطع، قطع کننده، قیچی، مقراض، چیز برنده

severance (اسم)
جدایی، قطع، تجزیه، تفکیک، جدا سازی، مجزایی

tearing off (اسم)
قطع

پیشنهاد کاربران

قطع در فارسی به معنای: انقطاع، بریدن، گسست، برش و. . . به کار می رود
پاسخ به عطار، محمد علی
از آنجایی که حرف ط در خط پهلوی بسیار به ط امروزی شباهت دارد فارغ از تلفظ ، تمام واژگان فارسی ای که دارای بیان ت بودند با ورود به عربی به ط تبدیل شدند و ارتباطی به ت و ط در خط امروزی ندارد
واژه قطع
معادل ابجد 179
تعداد حروف 3
تلفظ qat'
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی]
مختصات ( ~ . ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی qat'
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
کارت ( اوستایی ) - >کات ( انگلیسی ) - >قَط ع ( عربی )
کارت ( اوستایی ) - >کارد ( فارسی امروزی )
ریشه واژه قطع، کات، کوتاه، کم، کسر، کاستن، کهتر و. . . واژه کوت در زبان آریایی که در سانسکریت موجود هست، می باشد.
وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ کُلِّمَ بِهِ الْمَوْتی‏ بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَمیعاً
قُطّعت به الأرض: کُتاه کردن فاصله های زمین= طیُّ الارض.
اصل کلمه Cut عربیست؛ از فعل قَطع: کوتاه کردن.
...
[مشاهده متن کامل]

مصریها ولبنانیها وجزائریها و انگلیس زبان وامثالهم؛حرف ق را ک یا گ تلفظ میکنند.
ایرانیها وانگلیس زبان؛ حرف ط را ت تلفظ میکنند.

در پارسی برش، بریدن و کات در پهلوی
کاتیدن = قطع کردن، to cut
{بسنجید با کارد ( در پهلوی کارت ) ، کَرت ( یک قطعه زمین ) ، کاهیدن، کاستن، شکستن، شکافتن، کاویدن، cave و . . . }
Cut، کاه ( بن کاهیدن ) ، کاست، شکست، کَسماق ( در ترکی به معنای بریدن ) ، کسر ( در عربی به معنای کاستن، کم کردن ) ، کم و . . . . به نگر می آید همه از یک آبشخور سرچشمه گرفته اند.
...
[مشاهده متن کامل]

#پیشنهاد_شخصی
#پارسی دوست

قطع به معنی جدا کردن قطعه هائی از یک موضوع به هم پیوسته است .
اصل کلمه Cut عربیست؛ از فعل قَطع: کوتاه کردن.
وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ. . .
قَطِّع:زیاد کُتاه کردن؛ یعنی طی کردن ( مسافت ) نه اینکه پاره پاره کردن. یا شکافته می گشت.
...
[مشاهده متن کامل]

وبه سیاق جمله قبلی مربوطه"حرکت دادن کوها یا جابجای".
از این آیه ( با معطیات خاص - توابع ) "طیّ الارض" انجام میدن ( توسط عباد الله الصالحین ) .
که مسئله ومعضل جابجای ( حمل ونقل ) حل میکنه!
بیشتر از 90 در صد تکنولوژی و نیاز بشر به حمل ونقل مربوط میشه.
واین همه گرفتاری وتخریب طبیعت وآلودگیها و روشن کردن جنگ ها ودویدن . . .
برای کُتاه کردن مسافات وقارات وآسمانها . .
واز وقت؛ بیشتروبیشتر وبیشتر . . . بهره بردن.
إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ
ولاحول ولاقوّة إلّا بالله العلیّ العظیم

منابع• http://Aryana.Expert@gmail.com
اَنجیدن هم به چم قطع کردنه
فرهنگ برهان و واژه یاب ابوالقاسم پرتو
اندازه
قطع کتاب ؛ اندازه کتاب
قطع =کد. کاد، کوت، کُت
در فارسی جنوبی و هرمزی و لری ، لری فیلی و. . . . .
کاد ، کوت و کُت، کَت که همریشه با واژه کات در انگلیسی است
و واژه قیچی نیز کاچی بوده
واژگان کارچو ( چاقو ) ، کارد، کاردک ، چاکو چکو ( چاقو ) . کارد، کاردک،
...
[مشاهده متن کامل]

نیز از این خانواده هستن و مرطبت با کات، کاد
خود واژه قطع ، قط نیز احتمالا از ریشه واژه کت بوده

قطع
واژه های کهن پارسی :
کارد = چاقو : کارد ، کاد ، کات = cut
قاضی < کادیک < کادی< کاد < کات = cut
قاضی یا کادی کَسی که می کادَد یا می غَتَئد ، یَنی دادمان یا فرمان یا حُکم را می بُرَد: تصمیم می گیرد.
...
[مشاهده متن کامل]

کارد ابزاری است که با آن می توان چیزی را بُرید.
واژه های شکافته یا مشتقِ قطع و برابرنهاد آنها در پارسی
قطع = بُر ( غَت )
قاطِع = بُرَنده
مَقطوع = بُریده
مَقطَع = بُرِشگاه
مُقاطعه = هَم بُری ، بُرید و بُر ، بُرابُر
اِنقِطاع = بُریدن
تَقاطُع = بُریدگاه ، هَم بُرِشگاه
مُتِقاطِع = هَم بُرَنده ، هَم بُریدار ، هَم بُرِشگَر
تَقطیع = بُرانِش
تَقَطُع = بُرِش
قَطیع = بُرّا

قطع
واژه قطع اربیده ی گَت پارسی است و می توان با نگرش به گویش پارسی امروز به شکل یا چهر : غَت نوشت و گفت و آن را گسترش داد :
غَتیدن ، غَتاندن
غَته ، غَتا ، غَتو ، غَتَنده ، غَتَند، غَتَن ، غَتان ، غَتَک ، غَتاک،
...
[مشاهده متن کامل]

غَتمان ، غَتَنگ ، غتَنجه، غَتَنگار، غَتَنگَر، غَتِش، غَتِشمند، غَتِشوَر ، غَتِشگَر ، غَتِشگاه، غَتِشکده، غَتانه . . .

قطع : به عرض نوار ( نگاتیو ) فیلم براساس میلی متر گفته می شود . مثلا فیلمهای معمول سینمایی درقطع 35 میلی متری ساخته می شوند. امروزه کم کم فیلمهای قطع 16 و 8 میلی متری ، وی . اچ . اس و بتا ماکس از دور خارج
...
[مشاهده متن کامل]
شده ومجموعا نوع دیجیتالی رایج شده است . هرچند که هنوز درسینمای ایران شکل دیجیتالی ، غیر مقبول مانده است. ( اصطلاح سینمایی )

قطع همان معرب کوتاه است
در انگلیسی هم کوتاه به cut تبدیل شده است
Cut هم از کلمه Kuti اروپای شمال غربی به انگلیسی آمده است که به معنی چاقو کوچک می باشد
این واژه ایرانی است و گت و گتو و گتن ( قطعن ) و غت را در اوستایی می توان دید
در پهلوی " ثورس " برش و قطع.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس